حکایت در معنی ثمرات نکوکاری در آخرت

دوشنبه 9 آبان 1401 شعر

حکایت در معنی ثمرات نکوکاری در آخرت از باب دوم کتاب بوستان است . سعدی در این حکایت درباره کسی که صحرای محشر را در خواب دیده است روایت کرده.

کسی دید صحرای محشر به خواب/ مس تفته روی زمین ز آفتاب

همی بر فلک شد ز مردم خروش/دماغ از تبش می‌برآمد به جوش

یکی شخص از این جمله در سایه‌ای/به گردن بر از خلد پیرایه‌ای

بپرسید کای مجلس آرای مرد/که بود اندر این مجلست پایمرد؟

رزی داشتم بر در خانه، گفت/به سایه درش نیکمردی بخفت

در این وقت نومیدی آن مرد راست/گناهم ز دادار داور بخواست

که یارب بر این بنده بخشایشی/کز او دیده‌ام وقتی آسایشی

چه گفتم چو حل کردم این راز را؟/بشارت خداوند شیراز را

که جمهور در سایهٔ همتش/مقیمند و بر سفرهٔ نعمتش

درختی است مرد کرم، باردار/وز او بگذری هیزم کوهسار

حطب را اگر تیشه بر پی زنند/درخت برومند را کی زنند؟

بسی پای دار، ای درخت هنر/که هم میوه‌داری و هم سایه‌ور

بگفتیم در باب احسان بسی/ولیکن نه شرط است با هر کسی

بخور مردم آزار را خون و مال/که از مرغ بد کنده به پر و بال

یکی را که با خواجهٔ توست جنگ/به دستش چرا می‌دهی چوب و سنگ؟

بر انداز بیخی که خار آورد/درختی بپرور که بار آورد

کسی را بده پایهٔ مهتران/که بر کهتران سر ندارد گران

مبخشای بر هر کجا ظالمی است/که رحمت بر او جور بر عالمی است

جهان‌سوز را کشته بهتر چراغ/یکی به در آتش که خلقی به داغ

هر آن کس که بر دزد رحمت کند/به بازوی خود کاروان می‌زند

جفاپیشگان را بده سر بباد/ستم بر ستم پیشه عدل است و داد

حکایت جوانی به دانگی کرم کرده بود

آثار سعدی شیرازی

حکایت ز تاج ملکزاده‌ای در مناخ

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا