گفتار اندر گردش روزگار

شنبه 23 مهر 1401 شعر

گفتار اندر گردش روزگار از باب دوم کتاب بوستان است ، سعدی در این شعر درباره آنکه در این دنیا هرچه بدهی همان را  پس خواهی گرفت سخن گفته است.

تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت/که فردا نگیرد خدا با تو سخت

گر از پا در آید، نماند اسیر/که افتادگان را بود دستگیر

به آزار فرمان مده بر رهی/که باشد که افتد به فرماندهی

چو تمکین و جاهت بود بر دوام/مکن زور بر ضعف درویش عام

که افتد که با جاه و تمکین شود/چو بیدق که ناگاه فرزین شود

نصیحت شنو مردم دوربین/نپاشند در هیچ دل تخم کین

خداوند خرمن زیان می‌کند/که بر خوشه‌چین سر گران می‌کند

نترسد که نعمت به مسکین دهند/وزآن بار غم بر دل این نهند؟

بسا زورمندا که افتاد سخت/بس افتاده را یاوری کرد بخت

دل زیر دستان نباید شکست/مبادا که روزی شوی زیردست

حکایت درباره سگی تشنه در بیابان

حکایت کرم مردان صاحبدل

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا