حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب از باب سوم کتاب بوستان است ، سعدی در این حکایت درباره وصلت کردن با کسی که با شما تفاوت بسیار دارد روایت کرده است.
میان دو عم زاده وصلت فتاد/دو خورشید سیمای مهتر نژاد
یکی را به غایت خوش افتاده بود/دگر نافر و سرکش افتاده بود
یکی خلق و لطف پریوار داشت/یکی روی در روی دیوار داشت
یکی خویشتن را بیاراستی/دگر مرگ خویش از خدا خواستی
پسر را نشاندند پیران ده/که مهرت بر او نیست مهرش بده
بخندید و گفتا به صد گوسفند/تغابن نباشد رهایی ز بند
به ناخن پری چهره میکند پوست/که هرگز بدین کی شکیبم ز دوست؟
نه صد گوسفندم که سیصد هزار/نباید به نادیدن روی یار
تو را هر چه مشغول دارد ز دوست/اگر راست خواهی دلارامت اوست
یکی پیش شوریده حالی نبشت/که دوزخ تمنا کنی یا بهشت؟
بگفتا مپرس از من این ماجرا/پسندیدم آنچ او پسندد مرا
ارسال دیدگاه