حکایت از طبیبی پری چهره از باب سوم کتاب بوستان است ، سعدی در این شعر درباره طبیبی زیبا چهره روایت کرده است.
طبیبی پری چهره در مرو بود/که در باغ دل قامتش سرو بود
نه از درد دلهای ریشش خبر/نه از چشم بیمار خویشش خبر
حکایت کند دردمندی غریب/که خوش بود چندی سرم با طبیب
نمیخواستم تندرستی خویش/که دیگر نیاید طبیبم به پیش
بسا عقل زورآور چیردست/که سودای عشقش کند زیردست
چو سودا خرد را بمالید گوش/نیارد دگر سر برآورد هوش
ارسال دیدگاه