حکایت در معنی ادراک پیش از فوت

چهارشنبه 24 اسفند 1401 شعر

حکایت در معنی ادراک پیش از فوت  از باب نهم توبه و راه صواب کتاب بوستان سعدی می باشد.

شبی خوابم اندر بیابان فید/فرو بست پای دویدن به قید

شتربانی آمد به هول و ستیز/زمام شتر بر سرم زد که خیز

مگر دل نهادی به مردن ز پس/که بر می‌نخیزی به بانگ جرس؟

مرا همچو تو خواب خوش در سر است/ولیکن بیابان به پیش اندر است

تو کز خواب نوشین به بانگ رحیل/نخیزی، دگر کی رسی در سبیل

فرو کوفت طبل شتر ساروان/به منزل رسید اول کاروان

خنک هوشیاران فرخنده بخت/که پیش از دهلزن بسازند رخت

به ره خفتگان تا بر آرند سر/نبینند ره رفتگان را اثر

سبق برد رهرو که برخاست زود/پس از نقل بیدار بودن چه سود؟

یکی در بهاران بیفشانده جو/چه گندم ستاند به وقت درو؟

کنون باید ای خفته بیدار بود/چو مرگ اندر آرد ز خوابت، چه سود؟

چو شیبت در آمد به روی شباب/شبت روز شد دیده بر کن ز خواب

من آن روز بر کندم از عمر امید/که افتادم اندر سیاهی سپید

دریغا که بگذشت عمر عزیز/بخواهد گذشت این دمی چند نیز

گذشت آنچه در ناصوابی گذشت/ور این نیز هم در نیابی گذشت

کنون وقت تخم است اگر پروری/گر امید داری که خرمن بری

به شهر قیامت مرو تنگدست/که وجهی ندارد به حسرت نشست

گرت چشم عقل است تدبیر گور/کنون کن که چشمت نخورده‌ست مور

به مایه توان ای پسر سود کرد/چه سود افتد آن را که سرمایه خورد؟

کنون کوش کآب از کمر در گذشت/نه وقتی که سیلابت از سر گذشت

کنونت که چشم است اشکی ببار/زبان در دهان است عذری بیار

نه پیوسته باشد روان در بدن/نه همواره گردد زبان در دهن

کنون بایدت عذر تقصیر گفت/نه چون نفس ناطق ز گفتن بخفت

ز دانندگان بشنو امروز قول/که فردا نکیرت بپرسد به هول

غنیمت شمار این گرامی نفس/که بی مرغ قیمت ندارد قفس

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف/که فرصت عزیز است و الوقت سیف

 

موعظه و تنبیه

حکایت قضا زنده‌ای را رگ جان برید

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا