معرفی کتاب بار دیگر، شهری که دوست می‌داشتم

یکشنبه 18 دی 1401 کتاب
بار دیگر، شهری که دوست می‌داشتم

معرفی کتاب بار دیگر، شهری که دوست می‌داشتم

نویسنده: نادر ابراهیمی

انتشارات: روزبهان

زبان: فارسی

سال انتشار: 1399

تعداد صفحه: 99

خلاصه داستان بار دیگر، شهری که دوست می‌داشتم

داستان از زبان یک کارگر و کشاورز ساده است ، او از کودکی اش با دختر خان هم بازی بود ، بین او و هلیا عشق و علاقه ای شکل گرفت ، اما وقتی این عشق توسط خانواده ها سرکوب میشودند این دو تصمیم به فرار میگیرند ، آن‌ها مدتی را در چمخاله می‌گذرانند.

هلیا با سختی‌های زندگی در چمخاله شمال نمی‌تواند کنار بیاید. او تصمیم به بازگشت می‌گیرد. راوی نیز پس از یازده سال به شهری که دوست می‌دارد باز می‌گردد. در بازگشت همه چیز را از دست رفته می‌بیند. مادری که در غم فراغ از بین رفته است. پدری که دست از پسرش شسته است. عشقی که به تن خاک سپرده شده است. و شهری که دیگر نمی شناسدش.

عمارت خان

عمارت خان

معرفی نویسنده کتاب بار دیگر، شهری که دوست می‌داشتم

نادر ابراهیمی نویسنده ایرانی که در سال 1315 در تهران متولد شد ، ابراهیمی علاوه بر نویسندگی در فیلم‌سازی و ترجمه نیز فعالیت داشت ، ابراهیمی، همراه بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از معدود سخنوران ایرانی به‌شمار می‌رود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بوده‌اند.

معرفی نادر ابراهیمی

معرفی نادر ابراهیمی

بخشی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم

هلیا میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است. آن‌کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام می‌گوییم و یا ایشان به ما. آن ها با ما گرد یک میز می‌نشینند، چای می‌خورند، می‌گویند و می‌خندند. «شما» را به «تو»، «تو» را به هیچ بدل می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند که تلقین‌کنندگان صمیمیت باشند. می‌نشینند تا بنای تو فروبریزد. می‌نشینند تا روز اندوه بزرگ. آن‌گاه فرارسنده‌ی نجات‌بخش هستند.

بخشی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم آنچه بخواهی برای تو می‌آورند، حتّی اگر زبان تو آن را نخواسته باشد، و سوگند می‌خورند که در راه مهر، مرگ چون نوشیدن یک فنجان چای سرد، کم رنج است. تو را نگین می‌کنند در میان حلقه‌ی گذشت‌هایشان. آن‌ها به مرگ و روزنامه‌ها می‌اندیشند. برفراز گردابی که تو واپسین لحظه‌ها را در آن احساس می‌کنی، می‌چرخند و فریاد می‌زنند که من! من! من! من!

جزیره چمخاله

جزیره چمخاله

 هلیا نامی ماندگار در ایران

هلیا اسمی بود که توسط نادر ابراهیمی در ایران ساخته شد و در کتاب بار ديگر شهري كه دوست مي داشتم به كار رفت ، این اسم ریشه تایخی ای ندارد اما بااین حال ، خیلی از مردم به عنوان اسم زنانه برای نام گذاری فرزندانشان از آن استفاده میکنند ، نادر ابراهيمي، كه در سال هاي اخير به دليل بيماري، خانه نشين شده است، نام هليا را سال ها پيش، در مسافرتي از تهران به اصفهان خلق كرد.

هلیا دختر خان

هلیا دختر خان

بخشی از جملات زیبا و پر معنای کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم

  • زندگی ،تنهایی را نفی می کند و عشق ،بارورترین تمام میوه های زندگی ست.
  • بیاموز که محبت را از میان دیوارهای سنگی و نگاه های کینه توز، از میان لحظه های سلطه ی دیگران بگذرانی.
  • یاد تو هر لحظه با من است اما یاد انسان را بیمار می کند.
  • ما در روزگاری هستیم که بسیاری چیزها را می توان دید و باور نکرد و بسیاری چیزها را ندیده باور کرد.
  • هیچ پایانی به راستی پایان نیست در هر سرانجام یک آغاز نهفته است.
  • من روان دائم یک دوست داشتن هستم.

 

رمان ماندانا

معرفی رمان ماندانا اثری از فهیمه رحیمی

کتاب بلندی های بادگیر اثر امیلی برونته

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا