مشخصات کتاب ایلیاد اثر هومر
نام کتاب: کتاب ایلیاد اثر هومر
نویسنده: هومر
کشور: یونان باستان
زبان :یونانی هومری
ژانر: شعر حماسی
منتشر شده: به زبان انگلیسی 1598
خطوط: 15693
درباره کتاب ایلیاد
ایلیاد یکی از دو شعر حماسی مهم یونان باستان است که به هومر نسبت داده شده است. این یکی از قدیمی ترین آثار ادبی موجود است که هنوز به طور گسترده توسط مخاطبان مدرن خوانده می شود
این شعر به 24 کتاب تقسیم شده است و با هگزامتر داکتیلیک سروده شده است. این شامل 15693 خط در محبوب ترین نسخه خود است. این شعر در اواخر جنگ تروا، محاصره ده ساله شهر تروا توسط ائتلافی از ایالت های یونانی میسنی، اتفاقات مهمی را در هفته های پایانی محاصره به تصویر می کشد. به طور خاص، نزاع شدید بین شاه آگاممنون و یک جنگجوی مشهور، آشیل را به تصویر می کشد. این بخش مرکزی چرخه حماسه است. ایلیاد اغلب به عنوان اولین اثر قابل توجه ادبیات اروپایی در نظر گرفته می شود.
ایلیاد در اواخر قرن هشتم یا اوایل قرن هفتم قبل از میلاد به زبان یونانی هومری، ملغمهای ادبی از یونانی یونی و گویشهای دیگر نوشته شدهاند. تألیف هومر در دوران باستان به ندرت مورد تردید قرار می گرفت
نویسنده کتاب ایلیاد
هومِریا هُمِرشاعر و داستانسرای یونانی است. تصور میشود که در قرن هشتم یا هفتم پیش از میلاد در یونان زندگی میکردهاست . تنها آثار به جا مانده از وی، دو گلچین شعر به نامهای ایلیاد و ادیسه است. همهٔ آنچه که ما دربارهٔ تاریخ و افسانههای یونان باستان میدانیم از موضوعهای همین شعرها گرفته شدهاست. معروف است که در پایان زندگی نابینا شد
خلاصه کتاب ایلیاد اثر هومر
کرایسس، کشیش تروائی آپولو، برای بازگشت دخترش هلن که توسط آگاممنون اسیر شده بود، به آخائیان ثروت پیشنهاد می کند. اگرچه اکثر پادشاهان آخایی موافق این پیشنهاد هستند، آگاممنون نپذیرفت.
کرایسس برای کمک آپولون دعا می کند و آپولو طاعونی می فرستد تا ارتش آخائیان را مبتلا کند. پس از نه روز طاعون، آشیل، رهبر نیروهای میرمیدون و آریستوس آخائون (“بهترین یونانیان”)، مجلسی را برای رسیدگی به این مشکل فرا می خواند.
تحت فشار، آگاممنون موافقت می کند که کریسیس را به پدرش بازگرداند، اما تصمیم می گیرد به عنوان غرامت، اسیر آشیل، بریسیس را بگیرد. از آنجایی که جوایز جنگ با افتخار مرتبط بود، تصمیم آگاممنون آشیل را در مقابل نیروهای آخایی جمع آوری کرده بود. آشیل با عصبانیت اعلام می کند که او و افرادش دیگر برای آگاممنون نخواهند جنگید. اودیسه کرایسیس را به پدرش برمی گرداند و باعث می شود آپولو به طاعون پایان دهد.
جملاتی از متن کتاب ایلیاد
اگر پاریس جان از منلاس بستاند باید که خداوندگار هلن و خزانههای وی باشد، و ما موجها را میشکافیم و به زادگاه خود بازمیگردیم. اما اگر منلاس پاریس را هلاک کند باید که در هماندم مردم تروا هلن و داراییاش را به ما باز دهند و خراجی عادلانه به یونانیان بپردازند که یاد آن به دورترین بازماندگان ما برسد. اگر پس از آنکه پاریس از پای درآمد، پریام و پسرانش از پرداخت این خراج به ما سر باز زنند من سلاح به دست خواستار آن خواهم شد و درین کرانهها خواهم ماند تا اینکه راه پایان دادن به کارزار را بیابم. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۹۰)
اولیس، که ازین مرگ در خشم شد با رویینهای فروزان که بر تن داشت پیش رفت و نزدیک دشمن ایستاد، و نگاهی خشمگین به هر سوی افگند و نیزۀ خود را انداخت: مردم تروا از دیدن این پهلوان که نیزۀ هراسانگیز را انداخت پس نشستند. تیر وی هرگز خطا نمیکرد و نیز تیری به دموکوئون پسر نامشروع پریام که از آبید به یاری او آمده و مادیانهای تیزرو او را آورده بود زد. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۱۳)
دلیرترین جنگجویان آخائی در میان شما هستند. اگر کسی این شور را در خود میبیند که با من نبرد کند برای اینکه تنها با هکتور بیباک برابری کند از صف بیرون آید. شرط این کارزار بدینگونه است. اگر هماورد من با پیکان شکستناپذیر نیزهاش مرا از پا درآورد، باید که سلاح مرا بگیرد و به سوی کشتیهای خود ببرد، اما باید که پیکر مرا نزد دوستانم بازگرداند، تا آنکه مردم و همسرانشان تن بیجان مرا پس از مرگ گرامی دارند و بر اخگر نهند. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۶۵)
آنگاه با هم نیزههای خود را بیرون کشیدند و با شوری تازهتر مانند شیران درنده یا گرازهای سرکش به روی یکدیگر افتادند. هکتور نیزۀ خود را دراز کرد و بر سپر دشمن خود فشار آورد: اما بیآنکه آن را بشکند نوک نیزه خم شد. آژاکس جستی زد و در سپر هکتور ازین سوی بدان سوی رخنه افگند، این سالار را که با خشم خود را به روی او میانداخت وادار کرد بلغزد، به گلوگاه وی زخمی زد، خونی سیاه از آن بیرون جست. با این همه هکتور دلاور از میدان کارزار به در نرفت. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۷۱)
من آن کسی را که دلش با زبان یکسان نیست چون دروازههای دوزخ دشمن میدارم. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۲۰۷)
مردم تروا ردههای خود را به هم فشردند و به تاختن آغاز کردند: هکتور فرماندهشان بود و با گامهای بلند دشت را پیمود و فوبوس که ابری گردش را فراگرفته بود پیشاپیش ایشان بود؛ سپر سرکش خدایان را با خود داشت که هراسانگیز بود و پیکانهای فراوان داشت و شراره از آن میجست و هفائیستوس به زئوس داده بود که در کارزارها با خود ببرد و مردم را بهراساند و بگریزاند. این سپر را با خود داشت و در پیشاپیش لشکریان بود. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۳۳۲)
به شنیدن این فریاد آخیلوس، فریادی که گویی از سینهای رویین برآمد، همۀ مردم تروا هراسان شدند: تکاوران باشکوه، که بدبختی را پیشبینی میکردند، گردونههای خود را به پس راندند؛ میرآخران از دیدن آتش دنبالهدار، که آتنه افروخته بود و بر سر پسر جوانمرد پله میتابید، سراسیمه شدند. آن پهلوان سه بار بر لب گودال فریاد برآورد؛ و سه بار مردم تروان و هم پیوندان بیباکشان آشفته شدند و بازپس رفتند. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۴۰۴)
سرانجام هلن زیباروی نیز غم فراوان خود را نمایان کرد. فریاد برآورد: «ای هکتور، ای گرامیترین برادران شوهرم، زیرا که پیوند زناشویی مرا به پاریس بسته است، که در زیبایی همانند خدایان بود، مرا به تروا آورد، خوشبخت میبودم اگر پیش از آن هنگام دستخوش مرگ میشدم. این سال بیستم است که من در پس این دیوارها جای دارم، و از زادگاه خود بیرون آمدهام: با این همه، ای هکتور، هرگز از سوی تو سخنی سخت یا خودخواهانه بر من روا نبوده است، بلکه چون یکی از برادرانم، یا یکی از خواهرانم، یا مادر شوهرم دردهای خود را بر من سرزنش میکردند، تو چه با سخنان خود و چه به راهنمایی مردمی و نرمیات خشمشان را فرو مینشاندی. بدین گونه است که از غم از پای درآمدهام، همواره بر تو و تیرهبختی خویش خواهم گریست. ازین پس دیگر دوستی و پشتیبانی در تروای پهناور برای من نمانده است؛ همه با بیزاری بر من مینگرند.» (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۵۳۶)
ارسال دیدگاه