حکایت یکی را عسس دست بر بسته بود

شنبه 20 اسفند 1401 شعر

حکایت یکی را عسس دست بر بسته بود از باب هشتم در شکر بر عافیت بوستان کتاب شاعر بزرگ قرن ششم، سعدی است.

یکی را عسس دست بر بسته بود/همه شب پریشان و دلخسته بود

به گوش آمدش در شب تیره رنگ/که شخصی همی نالد از دست تنگ

شنید این سخن دزد مغلول و گفت/ز بیچارگی چند نالی؟ بخفت

برو شکر یزدان کن ای تنگدست/که دستت عسس تنگ بر هم نبست

مکن ناله از بینوایی بسی/چو بینی ز خود بینواتر کسی

نظر در اسباب وجود عالم

گفتار اندر بخشایش بر ناتوانان و شکر نعمت حق در توانایی

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا