حکایت یکی برد با پادشاهی ستیز

شنبه 27 اسفند 1401 شعر

حکایت یکی برد با پادشاهی ستیز از باب نهم توبه و راه صواب کتاب بوستان سعدی می باشد.

یکی برد با پادشاهی ستیز/به دشمن سپردش که خونش بریز

گرفتار در دست آن کینه توز/همی گفت هر دم به زاری و سوز

اگر دوست بر خود نیازردمی/کی از دست دشمن جفا بردمی؟

بتا جور دشمن بدردش پوست/رفیقی که بر خود بیازرد دوست

تو از دوست گر عاقلی بر مگرد/که دشمن نیارد نگه در تو کرد

تو با دوست یکدل شو و یک سخن/که خود بیخ دشمن برآید ز بن

نپندارم این زشت نامی نکوست/به خشنودی دشمن آزار دوست

 

حکایت همی یادم آید ز عهد صغر

حکایت مست خرمن سوز

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا