حکایت مرا حاجیی شانهٔ عاج داد

شنبه 15 بهمن 1401 شعر

حکایت مرا حاجیی شانهٔ عاج داد از باب ششم کتاب بوستان، سعدی در این حکایت درباره قناعت روایت کرده است.

مرا حاجیی شانهٔ عاج داد/که رحمت بر اخلاق حجاج باد

شنیدم که باری سگم خوانده بود/که از من به نوعی دلش مانده بود

بینداختم شانه کاین استخوان/نمی‌بایدم دیگرم سگ مخوان

مپندار چون سرکهٔ خود خورم/که جور خداوند حلوا برم

قناعت کن ای نفس بر اندکی/که سلطان و درویش بینی یکی

چرا پیش خسرو به خواهش روی/چو یک سو نهادی طمع، خسروی

وگر خود پرستی شکم طبله کن/در خانهٔ این و آن قبله کن

 

سرآغاز باب ششم کتاب بوستان

حکایت درباره فردی سیهکار

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا