شعر چمدان معطل مهدی فرجی

جمعه 8 تیر 1397 دسته‌بندی نشده
شعر :روزگار غریبی ست نازنین از شاملو

 

چه احمقانه سزاوارِ بودنی با من اگر هنوز دلت هست ارزنی با من تو با خود تو تویی، تو نه، یک منی بی من تو با من آنچه تویی نیستی، زنی با من مگر به خواب ببینی دوباره پاک شود اگر که می‌کنی آلوده دامنی با من

چه احمقانه سزاوارِ بودنی با من
اگر هنوز دلت هست ارزنی با من

تو با خود تو تویی، تو نه، یک منی بی من
تو با من آنچه تویی نیستی، زنی با من

مگر به خواب ببینی دوباره پاک شود
اگر که می‌کنی آلوده دامنی با من

درون بطن تو از شعر نطفه می‌بندد
اگر به آب زدی یک زمان تنی با من

نگفته‌ام به تو الماس چشمهات چه کرد
شبی عمیق پیِ حفر معدنی با من

نپرس، کاشفِ پیر است و رازهای بزرگ
نگفتنی‌ست تهِ قصّه‌ی زنی با من

تلاطمِ چمدانِ معطلی با توست
هوای غم‌زده‌ی راه آهنی با من

دل عزیز! که سرگرم کشتنم هستی
چه کرده‌ام که تو اینقدر دشمنی با من!؟

شاعر: مهدی فرجی

منبع:سیمرغ

دانستنی های علمی جالب و خواندنی روز

دانستنی های علمی جالب و خواندنی روز

هفته سی ام بارداری

هفته سی ام بارداری

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا