شعر زیر سرآغاز باب سوم بوستان است ، سعدی بااین شعر با یاد و نام خدا بخش سوم کتابش را آغاز کرده است.
خوشا وقت شوریدگان غمش/ اگر زخم بینند و گر مرهمش
گدایانی از پادشاهی نفور/به امیدش اندر گدایی صبور
دمادم شراب الم در کشند/وگر تلخ بینند دم در کشند
بلای خمار است در عیش مل/سلحدار خار است با شاه گل
نه تلخ است صبری که بر یاد اوست/که تلخی شکر باشد از دست دوست
ملامت کشانند مستان یار/سبک تر برد اشتر مست بار
اسیرش نخواهد رهایی ز بند/شکارش نجوید خلاص از کمند
سلاطین عزلت، گدایان حی/منازل شناسان گم کرده پی
به سر وقتشان خلق ره کی برند/که چون آب حیوان به ظلمت درند
چو بیتالمقدس درون پر قباب/رها کرده دیوار بیرون خراب
چو پروانه آتش به خود در زنند/نه چون کرم پیله به خود برتنند
دلارام در بر، دلارام جوی/لب از تشنگی خشک، بر طرف جوی
نگویم که بر آب قادر نیند/که بر شاطی نیل مستسقیند
ارسال دیدگاه