سرآغاز باب دوم در احسان

یکشنبه 10 مهر 1401 شعر

شعر سرآغاز از باب دوم کتاب بوستان است که سعدی باب احسان را با این شعر آغاز کرده است.

اگر هوشمندی به معنی گرای /که معنی بماند ز صورت به جای

که را دانش و جود و تقوی نبود/به صورت درش هیچ معنی نبود

کسی خسبد آسوده در زیر گل/که خسبند از او مردم آسوده دل

غم خویش در زندگی خور که خویش/به مرده نپردازد از حرص خویش

زر و نعمت اکنون بده کان تست/که بعد از تو بیرون ز فرمان تست

نخواهی که باشی پراکنده دل/پراکندگان را ز خاطر مهل

پریشان کن امروز گنجینه چست/که فردا کلیدش نه در دست تست

تو با خود ببر توشه خویشتن/که شفقت نیاید ز فرزند و زن

کسی گوی دولت ز دنیا برد/که با خود نصیبی به عقبی برد

به غمخوارگی چون سرانگشت من/نخارد کس اندر جهان پشت من

مکن، بر کف دست نه هر چه هست/که فردا به دندان بری پشت دست

به پوشیدن ستر درویش کوش/که ستر خدایت بود پرده پوش

مگردان غریب از درت بی نصیب/مبادا که گردی به درها غریب

بزرگی رساند به محتاج خیر/که ترسد که محتاج گردد به غیر

به حال دل خستگان در نگر/که روزی تو دلخسته باشی مگر

درون فروماندگان شاد کن/ز روز فروماندگی یاد کن

نه خواهنده‌ای بر در دیگران؟/به شکرانه خواهنده از در مران

گفتار اندر نواخت ضعیفان

گفتار اندر حذر از دشمنی که در طاعت آید

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا