چکیده ای از بیوگرافی رودکی سمرقندی
رودکی سمرقندی اولین شاعر بزرگ پارسیگوی و پدر شعر پارسی میدانند که به این خاطر است که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشتهاست و این از نوشتههای ایرانی عربینویس هم عصر رودکی- ابوحاتم رازی مسجل میگردد.
نام: ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم (رودکی)
زمینهٔ کاری: شاعر، موسیقیدان
زادروز: ۲۴۴ (قمری) – ۲۳۷ خورشیدی – ۸۵۸ (میلادی) – پنجکنت، تاجیکستان کنونی
مرگ: ۳۲۹ (قمری) ۸۵ سال – ۳۱۹ خورشیدی ۸۲ سال – ۹۴۰ (میلادی) ۸۲ سال – پنجکنت
در زمان حکومت: سامانیان
لقب: پدر شعر فارسی – استاد شاعران جهان
کتابها: مثنوی کلیله و دمنه – مثنوی سندباد نامه
رودکی کیست؟
رودکی، اولین شاعر نامی که به «فارسی نو» شعر سروده، به الفبای عربی بسیار مورد توجه، سروده است. به عنوان پدر شعر فارسی.
رودکی مشهور به استاد شاعران نخستین شاعر مشهور پارسیسرای ایرانی در دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری و استاد شاعران این قرن در ایران است.
در اشعار رودکی با باور به ناپایداری و بیوفایی جهان، اندیشه غنیمتشمردن فرصت، شادی و شادنوشی روبهرو میشویم.
رودکی متولد چه سالی است
رودکی متولد ۴ دی ۲۳۷ او در روستایی بهنام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد.
خانواده رودکی سمرقندی
رودکی، ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم . از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
رودکی که یک خواننده و نوازنده با استعداد بود، به عنوان شاعر دربار فرمانروای سامانی نصر دوم در بخارا خدمت کرد . او زندگی خود را در فقر رقت بار به پایان برد.
شاعری رودکی
رودکی در بسیاری از موارد از اولینها در ادبیات پارسی است. او آثار بسیاری را خلق نمود که متأسفانه جز پارهای از آنها بدستمان نرسیدهاست. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم خود رودکی را آفرینندهٔ رباعی دانسته و آغاز شاعری رودکی را از آنجا میداند که وی صدای شادی کودکی که در حال گردو بازی کردن بود را میشنود که از فرط شادی بابت هنر بازی خود زبان شاعری وی گشوده شده و با کلامی آهنگین میگوید: «غلتان غلتان همی رود تا بن گو». دولتشاه سمرقندی (قرن نهم) در تذکرهٔ معروف خود آن کودک را پسر یعقوب لیث سر سلسلهٔ صفاریان میداند؛ و شاعر با شنیدن آهنگ این کلام تحت تأثیر قرار گرفته و به خانه میرود و بر همان وزن به شاعری میپردازد؛ و از آنجا که اشعارش در دوبیت بودند به رباعی معروف میشوند. به هر حال او را مبتکر قالب رباعی دانستهاند
آثار رودکی
از تمام آثار رودکی که گفته میشود بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت و نیز شش مثنوی بودهاست،فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقی ماندهاست. تعداد ابیات باقیمانده از رودکی را ۱۰۴۷ بیت گزارش میکنند.
آثار معروف رودکی
کلیله و دمنه
سندبادنامه
اشعار غنایی
مدایح
در گذشت رودکی
و زاده نیمه دوم سده سوم هجری بود. رودکی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد. میگویند رودکی حدود یک صدهزار بیت شعر سرودهاست و در موسیقی، ترجمه و آواز نیز دستی داشتهاست.
رودکی در سه سال پایانی عمر مورد بیمهری امرا قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بُنَج رودک بازگشت و در همانجا به سال ۳۲۹ هجری (۹۴۱ میلادی) در گذشت.
از مهمترین کارهای رودکی:
مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند.
اشعار رودکی سمرقندی
بوی جوی مولیان آید همی یادِ یارِ مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی میر سوی تو شادمان آید همی
میر،ماه است و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی
میر،سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح و سود آید همی گر به گنج اندر زیان آید همی
اشعار رودکی اندر بلای سخت:
ای آنکه غمگنی و سزاواری وندر نهان سرشک همیباری
رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟ گیتیست، کی پذیرد همواری؟
مستی نکن که او نشنود مستی رازی مکن که نشنود او زاری
شو، تا قیـامت آیـد زاری کن! کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیـش بیـنی زیـن گردون گر تو به هر بهانه بیـازاری
گوئی گماشته است بلائی او بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدیدنی و کسوفی نی بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی ترسم بر خویشتن ظفر ندهی باری
اندر بلای سخت پدیـد آید فضل و بزرگمردی و سالاری
اشعار رودکی:
زمانه پندی آزاد وار داد مرا زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز ِ نیک ِ کسان گفت تا تو غم نخوری بسا کسا که به روز ِ تو آرزو مند است
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه کرا زبان نه به بند است پای دربند است
ارسال دیدگاه