حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست

شنبه 3 دی 1401 شعر

حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست از باب چهارم کتاب بوستان است ، سعدی در این شعر درباره دشمن و دوست روایت کرده است.

یکی را چو سعدی دلی ساده بود/که با ساده رویی در افتاده بود

جفا بردی از دشمن سختگوی/ز چوگان سختی بخستی چو گوی

ز کس چین بر ابرو نینداختی/ز یاری به تندی نپرداختی

یکی گفتش آخر تو را ننگ نیست؟/خبر زین همه سیلی و سنگ نیست؟

تن خویشتن سغبه دونان کنند/ز دشمن تحمل زبونان کنند

نشاید ز دشمن خطا درگذاشت/که گویند یارا و مردی نداشت

بدو گفت شیدای شوریده سر/جوابی که شاید نبشتن به زر

دلم خانهٔ مهر یار است و بس/از آن می‌نگنجد در او کین کس

چه خوش گفت بهلول فرخنده خوی/چو بگذشت بر عارفی جنگجوی

گر این مدعی دوست بشناختی/به پیکار دشمن نپرداختی

گر از هستی حق خبر داشتی/همه خلق را نیست پنداشتی

حکایت زاهد تبریزی

حکایت حاتم اصم

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا