حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن

دوشنبه 23 آبان 1401 شعر

حکایت در فدا شدن اهل محبت و غنیمت شمردن از باب سوم کتاب بوستان است ، سعدی در این شعر درباره فدا شدن در راه عشق سخن گفته است.

یکی تشنه می‌گفت و جان می‌سپرد/خنک نیکبختی که در آب مرد

بدو گفت نابالغی کای عجب/چو مردی چه سیراب و چه خشک لب

بگفتا نه آخر دهان تر کنم/که تا جان شیرینش در سر کنم؟

فتد تشنه در آبدان عمیق/که داند که سیراب میرد غریق

اگر عاشقی دامن او بگیر/وگر گویدت جان بده، گو بگیر

بهشت تن آسانی آنگه خوری/که بر دوزخ نیستی بگذری

دل تخم کاران بود رنج کش/چو خرمن برآید بخسبند خوش

در این مجلس آن کس به کامی رسید/که در دور آخر به جامی رسید

حکایت در معنی غلبه وجد و سلطنت عشق

حکایت در معنی اهل محبت

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا