قیصر امین پور
قیصر امین پور از اثر گذارترین شاعران مرد در دوره انقلاب اسلامی و انتخاب شده هفتمین گردهمایی چهرههای ماندگار در سال ۱۳۸۷ (بعد از وفات) است. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش آئینی بود.
قیصر امین پور کیست
قیصر امین پور نویسنده، استاد دانشگاه و شاعر معاصر ایرانی بود.
قیصر امین پور متولد چه سالی است؟
قیصر امینپور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در گتوند منطقه بختیاری استان خوزستان به متولد شد.
تحصیلات قیصر امین پور
قیصر امین پور در سال 1357 دیپلم تجربی گرفت و و در دانشگاه تهران رشته دامپزشکی را خواند . ولی سال 1358 از رشته دامپزشکی انصراف داد، و رشته علوم اجتماعی را انتخاب کرد.
قیصر امین پور دوباره در سال 1363 تغییررشته داد و رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران را انتخاب کرد و توانست بهمن ماه سال 1376 از دانشگاه تهران فارغ تحصیل شود و مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی را گرفت
آثار معروف قیصر امین پور:
آینههای ناگهان
تنفس صبح
درکوچه آفتاب
طوفان در پرانتز (سال1365)
منظومه ظهر روز دهم (سال 1365)
مثل چشمه، مثل رود (سال 1368)
بی بال پریدن (سال 1370)
مجموعه شعر آینه های ناگهان (سال1372)
به قول پرستو( سال 1375)
گزینه اشعار (سال 1378)
مجموعه شعر گل ها همـه آفتابگردان اند (سال 1380)
دستور زبان عشق (سال 1386)
6اشعار دلنشین از قیصر امین پور
یکی از عواملی که در نهایت، باعث برجستگی سبکی اوست، نوآوری در بلاغت و درک انتظار مخاطبان امروز از شعر است.
شعرهای امینپور از حیث بلاغی ارزشمند بوده و بر ظرفیتها و توانمندی زبان فارسی افزودهاست. استفاده از آرایهٔ ایهام یکی از برجستهترین شگردهای او در شعر است. او توانسته ویژگیهای سبکی و بلاغی شعر کلاسیک و شعر نیمایی را با شعرهایش تلفیق کند.
۱-**شعری از زنده یاد قیصر امین پور برای دخترش**
بوی بهار می شنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینه خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
آورده ام که فرش کنم زیر پای تو
رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام
تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو
امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
همبازیان خواب تو خیل فرشتگان
آواز آسمانیشان لای لای تو
بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
این حال و عالمی که تو داری، برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو
۲-**اشعار قیصر امین پور**
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
«بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا…در گلو شکست
۳-**شعر کودکی ها از قیصر امین پور**
کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
شب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
میشدم پروانه خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوجی نبود
باری ما جفت و طاقی ساده بود
قهر میکردم به شوق آشتی
عشقهایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود
۴-** من از عهد آدم تو را دوست دارم ازقیصر امین پور **
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغـــاز عالــم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم ؛ تـــــو را دوست دارم
نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی !
من ای حس مبهــــم تــــو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غـم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیــــا تا صدا از دل سنگ خیــــزد
بگوییم با هم : تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد همـــآواز با ما :
تو را دوست دارم ، تو را دوست دارم
۵-** حرفهــــا دارم اما … بزنم یا نزنم از قیصر امین پور**
حرفهــــا دارم اما … بزنم یا نزنم؟
با توام، با تو ،خدا را! بزنم یا نزنم؟
همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست
چــــه کنــم؟ حـرف دلــــــم را بزنــــم یا نزنــم؟
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیــــر قول دلــــــم آیا بزنــم یا نزنــم؟
گفته بودم کـه به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میــــوهی حوا بزنم یا نزنم ؟
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشـــم تمنا بزنــــم یا نزنــــم؟
دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنـــم یا نزنـــم؟ هـــا؟! بزنـــم یا نزنـــم؟
۶- **با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را (از قیصر امین پور)**
با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را
از آسمــان بــه دامنـــــــــم افتاده آفتاب؟
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را
هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تـــــــــــو را
رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را
زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را
با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را
از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را
ارسال دیدگاه