⏹هر وقت دور هم مینشستیم و با غصه حرف به اینجا میکشید که بعد از دانشگاه باید برویم خدمت، فرهاد به بهانهای خم میشد و کارت پایان خدمتاش را میانداخت کف زمین. بعد میگفت:
_ آخ ببخشید باز کارت پایان خدمتم افتاد!
قبل از دانشگاه رفته بود خدمت و شیطان که میشد از هیچ فرصتی برای فرو کردن این موفقیت عظیمالشان در چشم ما کوتاهی نمیکرد.
حتی دفتر خاطراتمان را اینطور امضا کرد:
فرهاد نورمحمدی دارنده کارت پایان خدمت!😏
⏹توی اتوبوسی که ما را از ایلام به کرج میآورد تنها کسی که خوشحال بود، من بودم! دوباره برمیگشتم به شهری که آنجا درس خوانده بود. بقیه فرو رفته بودند توی خودشان.
راننده کاست گوگوش را چپانده بود توی ضبط که میخواند: «من و گنجشکای خونه، دیدنت عادتمونه….». فضا چنان سنگین شد که مادر بگرید.
نزدیک کرمانشاه و در دل ظلمات شب، یک نفر بغضش ترکید. هیچکس برنگشت نگاهش کند. به نظرم شتری بود که خوابیده، حالا چه فحش بدهیم و چه ندهیم فرقی ندارد. باید تحمل کرد تا تمام شود.
احتمالاً مثل عسگر بودم که وقتی مار میبیند میگوید فرار کنم که چی بشه؟ خب یکی دیگه نیشم میزنه! بیا نیش بزن تموم شه بریم پی کارمون! 🐍
⏹ بعد از آموزشی به عنوان ستواندوم وظیفه با همین قیافه توی عکس در هنگ مرزی خدمت کردم و حتی سرباز نمونه شدم و مفتخر به دریافت لوح تقدیر از سردار قالیباف فرمانده نیروی انتظامی و ده هزارتومان شدم!💃 پزوو هم خودتونید!
بیشتر چیزهایی که در دوران خدمت دیدم را نمیشود نوشت، هم میترسم عنابستانی بیاید شترق بزند زیر گوشم، هم به جرم تشویش اذهان عمومی محکوم شوم عسگروار یک مار بوآ را بغل کنم!
⏹خلاصهاش این است که صدای سیلی خوردن این سرباز وسط تهران به واسطه گوشی همراه و شبکههای اجتماعی به گوش همه رسید اما رنج ادامه دارد مثل سربازهای مرز که در درگیریها شهید میشوند و حتی کسی اسمشان را نمیداند. جاهایی که مین و سیم خاردار دارد اما تلفن، آب یخ، حتی غذا و لباس و پوتین مناسب و گاهی برق هم ندارد.
بیکَسترین و پارتیندارترین سربازها را میفرستند آنجا. گاهی مجبورند چند ساعت در سرمای شدید پشت سر هم توی یک برجک فلزی رو به ظلمات نگهبانی بدهند و.ـ. بگذریم!
⏹کاش شرایطی مهیا شود که سربازی حرفهای شود تا یک جوان ۱۸ ساله که گاهی کمی بلندتر و سنگینتر از کلاشینکف است اجباری نرود خدمت.
گفتم که نمیشود در مورد آنچه سال ۸۲ و ۸۳ دیدم با جزئیات بنویسم. هم سربازها حق دارند شاکی باشند، هم فرماندهها که دستشان در مرز برای دفاع خالی است.
در پایان
سلامتی سربازی که لب مرز داشت عکس عشقشو نگاه می کرد!
یهو دید عشقش داره قاچاقی از مرز رد میشه
همونجا زد جنازش کرد
سربازیه شوخی نیس که غفلت کنی اضافه خدمت می خوري
ارسال دیدگاه