دختر آبی

سحر خدایاری دختر طرفدار استقلال که در شبکه های اجتماعی و رسانه ها  به “دختر آبی” مشهور شده بود به علت  خودسوزی مقابل دادگاه صبح دیروز  درگذشت.

به گزارش تیپ نیوز:او که پس از بازداشت به زندان قرچک ورامین منتقل شده بود، پس از آزادی بابت پس گرفتن تلفن همراهش که توسط دادگاه ضبط شده بود متوجه شد که توسط دادگاه انقلاب به تحمل شش ماه حبس بابت ورود غیرقانونی خود به استادیوم محکوم شده.

پس از این حکم در مقابل دادگاه انقلاب تهران دست به خودسوزی زد.

وی پس از این رخداد مدتی را در بیمارستان بستری بود تا این که در ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ در بیمارستان

سوانح و سوختگی مطهری تهران جان خود را از دست داد.

وی در زمان مرگ ۲۹ سال سن داشت. مأموران در دوران بستری بودن وی در بیمارستان اجازۀ ملاقاتِ خبرنگاران با او را با توجیه امنیتی بودنِ پرونده‌اش، نمی‌دادند.

واکنش بازیگران سینما و سلبریتی ها به واقعه دختر آبی:

مهناز افشار:

و تو میمانی با وجدانت… سحر هم مرد.

سید جلال:

دختری با قلبی ابی در اتش عشقش سوخت پرکشید. در حسرت ورزشگاه. ارزوهایی که با خود برد و واژه ی حقیر و تکراری تسلیت که دردی را دوا نخواهد کرد روحت شاد.

حمیدرضا صدر:

تسلیت بسیار زودهنگام

می گویند پیر می میرد و کودک به دنیا می آید، ولی پرپر شدن جوان در قصه ما جایی نداشت، داشت؟

قرار بود جوان خود زندگی باشد، خود امید، شکوفایی خلقت، پرتوی از خنده هنگام بازگشت بهار.

تصور می کردیم گردش آن توپ زیر این آسمان آبی ما را همدل می کند. پیر، کودک، جوان، زن و مرد را. ولی خانه خلوت شده و میهمان ها رفته اند.

میزبانی هم نمانده. زمین خالی شده و خاکستر نشین.

به خانواده سحر خدایاری برای وداع تلخ دختر خانم شان تسلیت می گویم

مهتاب کرامتی:

تسلیت به خانواده #سحر_خدایاری

تسلیت به زنان و دختران سرزمینم

تسلیت….. تسلیت….. تسلیت….. دختر _آبی

امیر جعفری:

بازی نابرابری بود. کسی برای نشستن در جایگاهی که ما آزادانه مینشینیم و فریاد و تشویق سر میدهیم ،برای حضور در “آزادی” خود را به آتش کشید …

مراقب آرزوهایی باشیم که گاهی چنان شجاع و ساکتند که فراموشمان میشود رنج میکشند …

سوسن پرور:

دختر آبی رفتی و آب از آب تکان نخواهد خورد ما همه پست های دردآور می گذاریم و چند روز بعد هم فراموشت می کنیم مسئولین هم که قبل از رفتنت فراموشت کرده بودند .

دختر آبی ببخش که من معرفتم در حد همین پست است و نمی روم رفتنت را در میدان اصلی شهر فریاد بزنم.

ببخش که شجاعتم را جایی لا به لای روزهای جوانی ام جا گذاشته ام .

ببخش که به جرم زن بودن می روی و من توان ندارم دنیا را بر هم بریزم . دختر آبی ببخش که ما قصه ی تو را ادامه نمی دهیم.

کشور من به زنان سرزمینش فقط یک رنگ میدهد و بعد آنها را به تاریخ می سپارد تا امروز دختر قرمز پوش فردوسی را داشتیم و حالا دختر آبی آزادی را