بهترینهای سینمای انگلیس را اینجا آوردهایم، اگر از کلیشههای سینمای کشورهایی، چون آمریکا خسته شدهاید، این مطلب به کارتان خواهد آمد.
۱-برخورد کوتاه
«برخورد کوتاه» فیلمی به کارگردانی «دیوید لین» است که علیرغم محبوبیتش میان منتقدین و سینمادوستان، هرگز بهاندازهی آثاری نظیر «لورنس عربستان»، «دکتر ژیواگو » قدر و منزلت پیدا نکرده و دیده نشده است. این فیلم بر اساس نمایشنامهی یکپردهای زندگی بیتحرک اثر «نوئل کاورد» شکل گرفته است.
فیلمی ۸۶ دقیقهای به کارگردانی دیوید لین با بازی سیلیا جانسون محصول سال ۱۹۴۵ است. در این فیلم سیلیا جانسون، استنلی هالووی و جویس کری به ایفای نقش پرداختهاند و فیلمنامه آن را نوئل کاوارد نوشته است.
«برخورد کوتاه» قصهی یک آشنایی و دلدادگی کوتاهمدت میانِ زن و مرد در آستانهی میانسالی است. این فیلم اثری فوقالعاده هیجانانگیز و پراحساس است که تقریباً نقصی ندارد و با مهارت و استادی ساخته شده است.
۲-فیلم مرد سوم
مرد سوم فیلمی در ژانر فیلم نوآر به کارگردانی کارول رید ساخته شده در سال ۱۹۴۹ است. جوزف کاتن، آلیدا والی و اورسن ولز بازیگران اصلی فیلم هستند. فیلمنامه فیلم توسط گراهام گرین نویسنده انگلیسی تهیه شدهاست. فیلم به فارسی نیز دوبله شدهاست
یکی از بهترین فیلمهای تاریخ در دوران پس از جنگ جهانی دوم اروپا و پیش از آغاز جنگ سرد، درباره یک رمان نویس غربی به نام هالی که برای ملاقات با دوستش هری به وین میرود و متوجه میشود او به تازگی مرده است.
«مرد سوم» فیلمی دربارۀ ظهور دنیایی تازه بعد از جنگ است که در آن اصول دنیای کهن فروپاشیده و زور، قدرت و نفوذ و نه هوش، حساسیت و منطق پارامترهای دوام آوردن هستند.
۳-فیلم پیشخدمت
پیشخدمت فیلمی بریتانیایی به کارگردانی جوزف لوزی با اقتباس هارولد پینتر از رمان کوتاه رابین موآم محصول سال ۱۹۶۳ است. در این فیلم دیرک بگارد، سارا مایلز، جیمز فاکس به ایفای نقش پرداختهاند.
«پیشخدمت»، به اعتقاد بسیاری از منتقدان، بهترین ثمره همکاری «جوزف لوزی» در مقام کارگردان و «هارولد پینتر» در مقام فیلمنامهنویس است؛ شاهکاری تمامعیار متعلق به سنتِ سینمای هنری اروپا، که هنوز هم بعد از چند دهه، تماشایی است.
این فیلم داستان مردی عالیرتبه به نام تونی است که شخصی به نام بارت را در سِمت پیشخدمت خود استخدام کرده است. پیچیدگی داستان و شخصیتها فیلم را به شاهکاری فراموش نشدنی تبدیل میکند.
۴-فیلم حالانگاه نکن
فیلم «حالانگاه نکن» توسط یکی از نوابغ سینما با نام «نیکلاس روگ» ساخته شده که کارگردان شناخته شدهای در ایران محسوب نمیشود. فیلم نامهی «حالا نگاه نکن» را «آلن اسکات» براساس داستانی کوتاه به همین عنوان از «دافنه دوموریه» نوشته است.
از بازیگران آن میتوان به جولی کریستی، دونالد ساترلند، لئوپولدو تریئسته و دیوید تری اشاره کرد
آن چه سینمایی «حالا نگاه نکن» را جذاب میکند، این است که در خلال فیلم همه چیز شیطانی و مرموز به نظر میرسد و این ویژگی تا پایان فیلم نیزادامه دارد. این فیلم با فیلمبرداری، تدوین و استفاده از عناصر رازآلود و تاریک در یک فضای ترسناک، هنوز به عنوان یکی از شاهکارهای تریلر روان شناسانه محسوب میشود.
۵- فیلم قوش
«قوش» دومین فیلم «کن لوچ» در سال ۱۹۷۰ ساخته شد که به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای انگلستان شناخته شده است.
قوش این فیلم دومین ساخته سینمایی لوچ بود که منجر به شهرت او شد. این فیلم بر پایه رمان «یک قوش برای یک نابکار» اثر بری هاینز (۱۹۶۸) ساخته شدهاست.
این فیلم بر اساس رمانی اثر «بری هاینز» ساخته شده و به روایت داستان بیلی کاسپر میپردازد؛ یک نوجوان فکور و نحیف که اهل شهر معدنیای به نام بارنسلی است.« کن لوچ» در «قوش» سعی دارد زندگی و فعالیت کارگر انگلیس در دهه ۶۰ را به شکلی صادقانه به تصویر بکشد.
۶-فیلم رگ یابی
فیلم «رگ یابی» به کارگردانی «دنی بویل» با اقتباس از رمان پرفروش «اروین ولشریال» که در ادینبرگ اسکاتلند رخ داده و داستان طنز تلخ فرار از دنیای واقعی و آلوده شدن به مواد مخدر را نشان میدهد.
رگیابی یا قطاربازی نام فیلم کمدی سیاهی محصول سال ۱۹۹۶ بریتانیا است که توسط دنی بویل کارگردانی شدهاست. فیلم بر اساس رمانی به همین نام از اروین ولش ساخته شدهاست و یوان مکگرگور، اون بریمنر، جانی لی میلر، کوین مککید و کلی مکدونالد در آن به ایفای نقش پرداختهاند.
«رگیابی»، روایتگر روزمرگیهای جوانهایی است که در دام خلاف و مواد مخدر فرو رفتهاند؛ با این وجود، هنوز هم دیوانهوار در جادههای تباهی و خودویرانگری پیش میروند. «رگیابی» ساختار غیرمتعارفی دارد که با وجود سالها از زمان ساختش، دیدنی و تأثیرگذار است.
۷-فیلم رازها و دروغها
«رازها و دروغ ها» پنجمین فیلم «مایک لی» کارگردان انگلیسی که در جشنواره فیلم کن ۱۹۹۶ برنده نخل طلا شد، است. «رازها و دروغ ها» روایتگر زندگی سینتیا زنی است که به تنهایی دختر بیست ساله خود را بزرگ کرده و با او زندگی میکند.
هیچگونه احساسات سطحی گری در این فیلم وجود ندارد؛ «لی» از هر گونه کلیشهای دوری جسته است تا بتواند تنش واقعی در ذات موقعیت را به خوبی روایت بکند.
خلاصه:«ژان-باپتیست» زن جوان سیاهپوستی پس از مرگ مادرخواندهاش به جستجوی مادر واقعیاش میپردازد و او را در قالب «بلتین» زنی سفید پوست و غمگین مییابد. مادرش ابتدا به هراس میافتد، ولی دختر تازه یافتهاش به زندگی تلخ و یکنواخت او رنگ تازه و خوشحالکنندهای میدهد.
ارسال دیدگاه