معرفی کتاب ربه کا
عنوان کتاب به زبان اصلی: Rebecca
عنوان کتاب به فارسی: ربه کا
نویسنده: دافنه دوموریه
سال انتشار: ۱۹۳۸
درباره کتاب ربه کا
کتاب ربکا شاهکار دافنه دوموریه، زمانی است که عادی به نظر می رسد، اما اینطور نیست؛ شما پس از هر حادثه، بیشتر شیفته و علاقه مند به این کتاب می شوید. به عقیده برخی از افراد،ربه کا، عاشقانه ترین رمان معاصر جهان است. داستان مردی جذاب و دلیر به نام ماکسیم دو وینتر که از زن خدمتکاری خواستگاری می کند.
کتاب ربه کا، نخستین بار در سال 1938 به چاپ رسید و انقدر خوب و زیبا بود که در همان سال برنده جایزه ملی کتاب آمریکا شد. این رمان به فاصله اندکی بعد از انتشارش، به اکثر زبان های زنده دنیا ترجمه شده و به فروش خیلی خوبی نیز دست یافت. شخصیت های اصلی این داستان، همسر دوم ماکسیم یا راوی داستان که نام او در داستان نمی آید، ماکسیم دو وینتر؛ مالک ماندرلی، خانم دنورس، مستخدم ارشد ماندرلی که شخصیت منفی داستان است و ربه کا که خدمتکاری در ماندرلی است و شخصیت اصلی داستان است.
معرفی نویسنده ربه کا
دافنه دوموریه، یکی از بهترین نویسندگان متولد لندن در سال 1907 می باشد. او در یک خانواده اصیل و هنرمند به دنیا آمد. پدرش سر جرالد دوموریه از هنرپیشه های معروف زمان خود بود ، مادرش نیز هنرپیشه بود و او به همین دلیل تصمیم گرفته بود که هنر را ادامه دهد و فعالیت خود را در زمینه نویسندگی فعالیت خود را آغاز کرد. او از همان سن جوانی شروع به نوشتن کرد و اولین رمان خود را در سال 1931 با عنوان روح دوست داشتنی از خود به چاپ رساند.
بخشی از جملات کتاب ربه کا
کاش همیشه با من مثل یک بچه رفتار نمیکرد؛ بچهای لوس و بی خیال. کسی که گه گاه نوازشش میکرد، هر وقت حالش را داشت. اما اغلب فراموشش میکرد یا دستی به شانهاش میزد و میگفت برود دنبال بازی. کاش اتفاقی میافتاد تا باعث شود پختهتر و سرد و گرم چشیدهتر به نظر بیایم. در آینده هم وضع همینطور باقی میماند؟ او همیشه جلوتر از من بود، با حالتهایی که در آن شریک نبودم و گرفتاریهای پنهانی که از آن هیچ نمیدانستم؟ هیچوقت میشد که با هم باشیم. او بهعنوان مرد و من بهعنوان زن شانه به شانه بایستیم.
دست در دست بدون هیچ فاصلهای در میانمان؟ من نمیخواستم کودک باشم. میخواستم همسرش باشم، مادرش. دلم میخواست پیر بودم. در تراس ایستادم. ناخن میجویدم و به دریا نگاه میکردم. در آن حال برای بیستمین بار در آن روز فکر کردم آیا به دستور ماکسیم بود که اتاقهای مبلهی قسمت غربی، در بسته مانده بودند؟ با خود گفتم آیا او هم مثل خانم دانورس به آنجا میرفت، برسهای روی میز توالت را لمس میکرد، در قفسهها را میگشود و به لباسها دست میکشید؟ با صدای بلند گفتم: «بیا جسپر، بیا با هم بدویم.» و با خشم، در حالی که اشک به چشمم میآمد شروع به دویدن کردم و جسپر پارس کنان دنبالم کرد…
خبر برگزاری جشن بالماسکه به زودی در منطقه پیچید. خدمتکار جوانم کاریس با چشمانی که از شدت هیجان میدرخشید از هیچ چیز دیگری صحبت نمیکرد. از گفتههای او پی بردم که همهی خدمتکاران از این بابت خوشحال بودند. با لحنی مشتاق گفت: «آقای فریت میگوید مثل آن وقتها میشود. امروز صبح که توی راهرو با آلیس حرف میزد شنیدم. شما چه میپوشید مادام؟» گفتم: «نمیدانم کلاريس. چیزی به فکرم نمیرسد.»
کلاریس گفت: «مادرم گفت حتما به او خبر بدهم. آخرین جشن مندرلی را به خاطر دارد و هرگز فراموشش نمیکند. فکر میکنید از لندن لباسی بگیرید؟»
خلاصه کتاب ربه کا
ربه کا روایت زندگی دختر صادق و بیآلایشی است که به ازدواج مرد ثروتمندی درآمده و با این ازدواج، ناخواسته وارد سرنوشت عجیب و پیچیدهی همسر خود، آقای ماکسیم دووینتر شده است. ماکسیم دووینتر فرد ثروتمند و اصیلی است که بهتازگی همسر خود را ازدست داده است و در املاک شخصی خود بهتنهایی گذران عمر میکند. این دختر جوان که در طول قصه نام وی بهروشنی بیان نمیشود،
در آغاز، ندیمهی زنی ثروتمند و خوشگذران بهنام خانم وا هاپر بوده است که در طی یکی از سفرهای خود بههمراه مخدوم خود، با آقای دووینتر آشنا میشود. آقای دووینتر که با دیدن وی، به او دل میبازد از این دختر جوان خواستگاری میکند.
چرا باید کتاب ربه کا بخوانیم
کتاب ربه کا داستانی جذاب و گیرا دارد که هر خوانندهای را مجذوب و مسحور خود میکند؛ بهطوریکه نمیتوان حتی از یک صفحهی آن هم گذشت. ویژگی دیگر این کتاب فضاسازی بینظیر و بینقص آن است. دوموریه بهگونهای شما را با خط داستان و فضای حاکم در آن همراه میسازد که شما میتوانید بهراحتی در ذهنتان، تمام اتفاقات داستان را فضاسازی کنید و خود را درون املاک دووینتر و کنار همسر جوان آن ببینید.
این کتاب مناسب کسانی است که میخواهید برای نخستینبار آنها را به کتاب و کتابخوانی علاقهمند کنید؛ بنابراین میتواند بهترین هدیه برای کتاباولیها باشد.
ارسال دیدگاه