معرفی کتاب جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی

شنبه 3 دی 1401 کتاب
کتاب جای خالی سلوچ 

مشخصات کتاب جای خالی سلوچ 

نام کتاب : جای خالی سلوچ

نویسنده: محمود دولت آبادی

تعداد صفحات: ۴۰۵

 

درباره رمان جای خالی سلوچ

رمان جای خالی سلوچ همان‌طور که از اسمش مشخص است، از یک فقدان صحبت می‌کند، از یک جای خالی که حاصل رفتن «سلوچ» است و در ادامه بار سنگینی که ایجاد کرده و باعث شده، محمود دولت‌آبادی نشان دهد زنان هم از عذاب زندگی هیچ کم از مردها ندارند.

روایت داستان کتاب جای خالی سلوچ از همین‌جا شروع می‌شود. «سلوچ» یک صبح زمستانی از خواب بیدار شده و خانواده‌اش را رها می‌کند و می‌رود. همسر و دو پسر و دخترش را بی هیچ خبری ترک می‌کند. «سلوچ» هیچ کسب و کار حسابی ندارد و به دنبال کار روانه شهر می‌شود.

درباره رمان جای خالی سلوچ

درباره رمان جای خالی سلوچ

خلاصه ای از داستان رمان جای خالی سلوچ

جای خالی سلوچ داستانی است بلند که سراسر آن در روستای کویری زمینج _ که به گفته‌ی نویسنده روستایی فرضی و غیرواقعی و در ذهنیت او از نقاط دور افتاده‌ی خراسان است_می‌گذرد. این داستان مردمانی را به تصویر می‌کشد که در نهایت فقر به‌سربرده و با مشکلات بی‌شماری دست و پنجه نرم می‌کنند. محمود دولت آبادی بعد از آزادی از زندان ساواک و تقریبا طی هفتاد روز این رمان را تقریر کرده است جای خالی سلوچ یک رمان واقع‌گرایانه است و همه چیز را آن به گونه‌ای به تصویر می‌کشد که در زندگی روزمره اتفاق می‌افتد. شخصیت‌های زیادی در داستان حضور دارند؛

خلاصه ای از داستان رمان جای خالی سلوچ 

خلاصه ای از داستان رمان جای خالی سلوچ

 

بخشی از جملات کتاب جای خالی سلوچ

  • کوچه‌ها هنوز خلوت بود. گویی مردم خیال نداشتند از خانه‌ها پا بیرون بگذارند. باد سرد زبانه می‌زد و در کهنه دامن سوراخ‌سوراخ پیراهن مرگان می‌پیچید. انگشت‌های خشکیده مرگان دست‌گیره پیمانه را چسبیده بودند و آن را برشانه می‌فشردند تا باد از جا برنکندش. سرمای پیچیده در باد، چشم‌های مرگان را آب انداخته بود. اما زن، هنوز به حال خود نبود و بی‌اختیار نگاهش را این‌سوی و آن‌سوی می‌چرخاند تا مگر سلوچ، یا نشانی از او بیابد.
  • زخمی اگر بر قلب بنشیند، تو نه می‌توانی زخم را از قلبت وا بکنی و نه می‌توانی قلبت را دور بیندازی. زخم تکه‌ای از قلب توست. زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست. زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی. قلبت را چگونه دور می‌اندازی؟ زخم و قلبت یکی هستند.
  • دنیا را بگذار آب ببرد. وقتی تو در توفان گرفتار می‌آیی، چه خیال که تو دکمه‌ی یقه‌ات را بسته باشی یا که نبسته باشی. چه خیالی که خاک در چشمانت خانه کند یا نکند. چه خیالی؟! تو در توفان گرفتار آمده‌ای، میخواهی که گلویت خشک نشود؟!
  • خوش‌خلقی او را باید از چاپلوسی جدا می‌کردند. روی گشاده‌ی مرگان در کار، نه برای خوشایند صاحب کار، بلکه برای به زانو درآوردن کار بود. مرگان این را یاد گرفته بود که اگر دلمرده و افسرده به کار نزدیک بشود، به زانو در خواهد آمد و کار بر او سوار خواهد گشت. پس با روی گشاده و دل باز به کار می‌پیچید. طبعا کار چنین است که می‌خواهد تو را زمین بزند، از پا درآورد. این تو هستی که نباید پا بخوری، نباید از پا دربیایی و مرگان نمی‌خواست خود را ذلیل، ذلیل کار ببیند. مرگان کار را درو می‌کرد.
  • گاه آدم، خود آدم، عشق است. بودنش عشق است. رفتن و نگاه کردنش عشق است. دست و قلبش عشق است. در تو عشق می‌جوشد، بی‌آنکه ردش را بشناسی. بی‌آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده. شاید نخواهی هم. شاید هم بخواهی و ندانی. نتوانی که بدانی. عشق، گاهی همان یاد کمرنگ سلوچ است و دست‌های به گل آلوده‌ی تو که دیواری را سفید می‌کنند. عشق، خود مرگان است؛ پیدا و ناپیداست، عشق. گاه تو را به شوق می‌جنباند. و گاه به درد در چاهیت فرو می‌کشد.
  • گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست. پیدا نیست و حس می‌شود. می‌شوراند. منقلب می‌کند. به رقص و شلنگ اندازی وا می‌دارد. می‌گریاند. می‌چزاند. می‌کوباند و می‌دواند.

معرفی شخصیت های رمان جای خالی سلوچ

سلوچ :

شوهر مرگان و پدر عباس و ابروا و هاجر است که به علتی نامعلوم – البته با جلو رفتن داستان علت این ناپدید شدن تا حدودی روشن می شود – ناپدید می شود

مرگان :

مادر خانواده است که در زمان ناپدید شدن شوهرش دشواری های زندگی به گردن او می افتد و سعی می کند برای فرزندان خود شغلی دست و پا کند تا در تامین هزینه های روزمره کمک خرج او شوند .

عباس :

پسر بزرگ خانواده که به گونه ای شخصیت منفی داستان نیز می باشد . عباس بعد از ناپدید شدن پدر ، نه تنها کمکی به اهالی خانواده نمی کند بلکه با قماربازی و دزدی هایش، باری بر بارهای اعضای خانواده می افزاید

هاجر :

دختر مرگان و سلوچ، با اینکه سن و سال کمی دارد برخلاف میل باطنی به عقد علی گناو میانسال در می اید.

کربلای دوشنبه :

پیرمردی که به دیگران پول قرض می دهد و در عوض از انها سود می گیرد ، مدتیست عروسش او را از خانه بیرون کرده و جایی برای زندگی ندارد ،به همین دلیل، هم سفره ی خانواده مرگان می شود .

معرفی نویسنده رمان جای خالی سلوچ

معرفی نویسنده رمان جای خالی سلوچ

معرفی نویسنده رمان جای خالی سلوچ

محمود دولت‌آبادی نویسنده‌ی برجسته‌ی ایرانی، زاده‌ی روستا‌ی دولت‌آباد ِ سبزوار به سال 1319 است. او در ابتدای جوانی به هجرت تن داد و از زادگاهش ابتدا به مشهد و سپس به تهران رفت و با هنر تئاتر و سینما آشنا شد. او کار خود را در تئاتر با فعالیت‌های جزئی و کوچک آغاز نموده و اندک اندک رشد کرد تا در دهه‌ی چهل و پنجاه در چند نمایش مهم به ایفای نقش پرداخت و با بزرگانی مانند بهرام بیضایی و رادی همکاری کرد؛

 

 

معرفی کتاب جنایت و مکافات

معرفی کتاب جنایت و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی

معرفی کتاب تهوع اثر ژان پل سارتر

معرفی کتاب تهوع اثر ژان پل سارتر

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا