مشخصات کتاب سرخ و سیاه
نویسنده : استاندال
عنوان اصلی : Le Rouge et le Noir
زبان : فرانسوی
موضوع : ادبیات
تاریخ نشر : نوامبر ۱۸۳۰ میلادی
معرفی کتاب سرخ و سیاه
یکی از بزرگترین موضوعهای سرخ و سیاه جنگ طبقه ها است. عقیده ای که استاندال درباره این جنگ داشت بسی دامنه دارتر از عقیده تئوریسین های سیاست در عصر جدید است.اما کتاب او سرگذشت تازه به دوران ذسیده ای است که به دیواری که طبقه ممتاز مدافع ان است راه می یابد و خویشتن را به طبقه ای می بندد که به ان تعلق ندارد.او گذشته از دیوارهای املاک مسیودورنال از دیوار مدرسه طلاب و عمارت دولامول هم می گذرد.
در پایان کار اجتماع انتقام خود را می گیرد و به همان سهولتی که مسیو شلان ساده دل را از درون دیوارها بیرون می اندازد سرانجام ژولین را در پشت دیوارهای زندان به بند می سپارد و اورا نه به جرم قتل نفس یا اقدام به قتل نفس یکی از اعضای ان که به جرم کوشش برای غصب امتیازهای آن دم به گیوتین می دهد.
خلاصه کتاب سرخ و سیاه
کتاب شرح زندگانی ژولین سورل، فرزند چوبفروشی روستایی است. او با حافظهی فوقالعادهای که داشته کل کتاب مقدس را نزدیک کشیشی به زبان لاتین حفظ میکند. او پس از آن کلیسا را به قصد به دست آوردن پول و قدرت ترک میکند نزد خانوادهی دو رنال، که شهردار شهر است استخدام شده
و مدرس فرزندان شهردار میشود. چندی نمیگذرد که به همسر شهردار، دل میبازد. عشق آنها به حدی بالا میگیرد که سورل آنجا را به مقصد پاریس ترک کرده و برای مدتی به مدرسهی علوم دینی میرود و سپس به واسطهی رئیس آن مدرسه، منشی یکی از افراد پرنفوذ پاریس میشود… .
معرفی نویسنده کتاب سرخ و سیاه
استاندال نام مستعار ماری ـ هنری بیل است. او در دوران فعالیت ادبی خود از اسامی مستعار بسیاری استفاده کرد؛ اما بیشتر با نام استاندال شناخته میشود. استاندال نویسندهی فرانسویتبار قرن نوزدهم است که از پیشوایان مکتب رئالیسم بود. او کودکی غمانگیزی را سپری کرد. مادرش را در هفتسالگی از دست داد و پدرش او را بهتنهایی بزرگ کرد. او همیشه از زندگی با پدرش ناراضی بود.
عقیده داشت پدرش خلاقیت ندارد، از قوهی تخیل بویی نبرده است و نمیتواند درکش کند. استاندال اکثر رمانهایش را در ژانر روانشناسی نوشت. امیل زولا باور داشت که توانایی استاندال همسطح یک روانشناس است. نیچه، فیلسوف آلمانی، از استاندال با عنوان «آخرین روانشناس بزرگ فرانسه» یاد میکرد. استاندال در سالهای آخر عمرش به بیماری سختی مبتلا شد. او در این دوران معروفترین آثار خود را نوشت.
شخصیت اصلی داستان کتاب سرخ و سیاه
«ژولین سورل» جوان جاهطلبی است که درس خواندن در کلیسا را به امید پیداکردن راهي برای رسیدن به پول و قدرت ترک کرده و به خانه برگشته است.ژولین، معلم سرخانهی فرزند شهردار میشود و به دنیای تازهای راه مییابد که همیشه آرزویش را داشته است. حالا او انتخابهای بیشتر و شرایط بهتری دارد، اما هرچیزی قیمت خودش را دارد. ژولین باید تصمیم بگیرد و هزینهاش را هم بپردازد.
قسمتی از فصل اول کتاب سرخ و سیاه
شهر کوچک ورییر شاید یکی از زیباترین شهرهای منطقۀ فرانش کنته باشد. خانه های سفیدش، با بام های نوک تیز سفال سرخ، در دامنۀ تپه ای قرار دارد که کپه هایی از درختان بلوط تناور کوچک ترین پیچ و خم هایش را نمایان می کنند. چند صد پایی پایین تر از برج و بارویش رود دو جریان دارد. این بارو، که اسپانیایی ها در گذشته ها ساخته بودند اینک ویرانه است…
ارسال دیدگاه