جول اوستین در سال 1963 در ایالت تگزاس آمریکا دیده بر جهان گشود. او کشیش اعظم کلیسای بزرگ لیکوود است. سخنرانی های او به طور متوسط 7 میلیون بیننده در طول یک هفته و 20 میلیون بیننده در طول یک ماه دارد و همچنین در 100 کشور مختلف در سراسر دنیا پخش می شود. جول اوستین در سال 2006 در لیست 10 انسان تاثیر گذار جهان قرار گرفت. او تا به حال هفت کتاب نوشته است که تمامی این کتاب ها در صدر کتابهای برتر نیویورک تایمز قرار گرفته اند و بعضی از آنها بیش از 200 هفته در صدر بهترین کتاب های نیویورک تایمز بوده اند.
پدر جول اوستین، جان اوستین که خود کشیش کلیسای لیکوود بود همواره از جول درخواست می کرد که جانشین پدر باشد، اما او از این کار قبل از سال 1999 سر باز می زد، اما بلاخره تصمیم پدر را پذیرفت و تصمیم گرفت جانشین پدر شود. 6 روز پس از اینکه جول اوستین به عنوان کشیش کلیسای لیکوود منصوب شد پدر او در اثر حمله قلبی درگذشت. از آن زمان به بعد ظرفیت کلیسای لیکوود از 5000 نفر به 56000 نفر افزایش یافته است و در سال 2005 با هزینه 105 میلیون دلاری به کامپکت سنتر تگزاس منتقل شد.
اولین کتاب جول اوستین به نام “بهترین زندگی شما” در سال 2004 به چاپ رسید که بلافاصله در صدر کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت. کتاب قدرت من هستم در سال 2015 به چاپ رسیده است که پرفروش ترین و محبوب ترین کتاب جول اوستین بوده است. این کتاب دارای 18 فصل است، جول اوستین در این کتاب به صورت کامل درباره قدرت کلام و “من هستم” هایی که بر زبان می آوریم صحبت کرده است. جول اوستین در این کتاب تمام تلاش خود را می کند که به خواننده این پیام را برساند که هر صفت یا عبارتی که بین دو کلمه من هستم قرار دهد، به نحوی آن را به زندگی خود دعوت کردهاست . این کتاب با وسواس خاصی، به صورت کامل توسط مدیریت رویال مایند در حال ترجمه است و فصل به فصل با شما دوستان به اشتراک گذاشه می شود، همچنین کتاب صوتی این کتاب هم با کیفیت بسیار بالا تهیه می شود و در اختیار شما دوستان عزیز قرار خواهد گرفت.
چکیدهای از کتاب قدرت من هستم:
فصل اول: قدرت من هستم
«من هستم» هایی که بر زبان می آورید، میتواند باعث موفقیت یا شکست شما شود. متأسفانه ما همیشه مرتکب اشتباه میشویم و از عبارات منفی استفاده میکنیم. در آینه نگاه میکنیم و با ناراحتی سرِ خود را تکان میدهیم و میگوییم: «من بسیار پیر هستم». بعضی از دوستان خود را میبینیم و احساس میکنیم آنها از ما بااستعدادتر هستند و زیرِ لب با خود میگوییم: «من خیلی متوسط و معمولی هستم».قانون این است:
هر عبارت یا صفتی که به همراه دو کلمۀ من هستم بیاورید، بخشی از واقعیت شما در آینده میشود.
هر صفت یا عبارتی که بین دو کلمه من هستم قرار دهید، به نحوی آن را به زندگی خود دعوت کردهاید و اجازه ورود به آن را دادهاید.اما خبر خوب این است که،این شما هستید که تعیین میکنید چه عبارت و یا صفتی را بین دو کلمه من هستم قرار دهید.
فصل دوم: یا مثبت اندیش باش، یا ساکت شو!
جایگاه فعلی شما وابسته به کلام شما در گذشته است. کلمات مانند دانه هستند. هنگامی که شما کلمهای را بر زبان میآورید، شما به آن جان میبخشید و اگر به گفتن آن ادامه دهید، در نهایت به واقعیت شما تبدیل میشود. خواه بدانید یا ندانید شما در حال پیشگویی آیندهتان هستید. بر زبان آوردن جملات فوقالعادهای مانند: من خوشبخت هستم، من قوی هستم، من رویایم را تحقق میبخشم، تنها مثبت اندیشی صرف نیست. با گفتن چنین جملاتی، شما پیروزی و موفقیت خود را در آینده پبشگویی میکنید. همواره زندگی شما در جهت کلام شما حرکت میکند. اما متأسفانه اکثر مردم خلاف این را پیشگویی میکنند، آنها میگویند: من هیچوقت به موفقیت چشمگیری دست نمییابم، هیچوقت تناسب اندام خود را بدست نمیآورم، کسب و کار کِساد است، به احتمال زیاد اخراج میشوم. آنها نمیدانند که با این کار در حال پیشگویی شکست خود هستند. به عبارت دیگر، آنها شکست، متوسط بودن و کمبود را به زندگی خود فرا میخوانند…
فصل سوم : خواستهات را بر زبان بیاور
کلمات قدرت خلق کردن دارند. وقتی شما کلامی را بر زبان میآورید به آن زندگی میبخشید. اینکه شما باور داشته باشید خوشبخت هستید بسیار مهم است، اما بر زبان آوردن عبارت «من خوشبخت هستم» بسیار مهمتر است. زیرا با گفتن این عبارت، هر کجا که باشید خوشبختی به دنبال شما میآید. فکر کردن، باور داشتن و امید داشتن همگی خوب هستند، اما اگر میخواهید یک گام فراتر بگذارید، باید خواسته خود را بر زبان بیاورید. اگر رویایی دارید که میخواهید محقق شود یا با مشکلی مواجه شدهاید که میخواهید رفع شود، باید از قدرت کلام خود استفاده کنید. باید آن را بر زبان بیاورید. این تنها راهی است که می توانید ایمان خود را فعال کنید…
فصل چهارم: من خوشبخت هستم ( آهنربای برکت و فراوانی )
در اغلب مواقع، هدف و رسالتی که خداوند برای شما در نظر گرفته است بسیار بالاتر از جایگاهی است که خودتان برای خود در نظر گرفتهاید. تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که در جایگاه فعلی خود، وظیفه خود را به نحو احسنت انجام دهید و تمام تلاش خود را به کار گیرید. در این صورت ترفیع، فراوانی و فرصتهایی در مسیر زندگی شما قرار خواهند گرفت که هماکنون حتی قادر به تصور آنها نیستید. لازم نیست شما به دنبال آنها بروید. تمامی این موارد خودشان وارد زندگی شما میشوند. شما همانند یک آهنربا این موارد را به زندگی خود جذب میکنید…
فصل پنجم: من آزاد هستم (سختی ها نیامده اند که بمانند، بلکه آمده اند که بگذرند)
شما باید تمام شرایط نامطلوب را موقت و گذرا بدانید. این شرایط نیامدهاند که بمانند، بلکه آمدهاند که بگذرند. اما هنگامیکه شما آنها را به عنوان شرایط همیشگی خود بپذیرید، این شرایط نامطلوب ریشهدار میشوند و به بخشی از واقعیت شما تبدیل خواهند شد. این نوع نگرش اشتباه میتواند شما را برای همیشه از تحقق سرنوشتتان باز دارد. اما اگر شما تصمیم بگیرید که در نحوه تفکر و نگرشتان تغییری بنیادی ایجاد کنید، آنگاه دگرگونی را در زندگیتان مشاهده خواهید کرد…
فصل ششم: من ارزشمند هستم (خود واقعیات را بشناس)
خداوند شما را به عنوان تصویری از خودش آفرید و سپس، روح خود را در شما دمید. در نتیجه تمامی ویژگیها و تواناییهای خداوند قادر و متعال درون شما نهفته است. حال تصور کنید که اگر بخش کوچکی از تواناییهای نهفتهتان متجلی شود، چه کارهای بزرگی که میتوانید انجام دهید. اما اغلب اوقات، ما حقیقت خود را نمیشناسیم. تمرکز ما بر روی نقاط ضعفمان است، بر روی کارهایی که نمیتوانیم انجام دهیم و اشتباهاتی که انجام دادهایم. تمرکز ما بر روی متوسط بودن و معمولی بودن است، در صورتی که درون ما عظمتی نهفته است.
فصل هفتم: من شاهکار خلقت هستم (خودت را اشرف مخلوقات بدان)
دوستان، شما باارزشترین دارایی خداوند هستید. برداشت اشتباه از هویت واقعیتان نداشته باشید. از این افکاری که «ای کاش کمی بلندتر بودم و یا ای کاش ظاهر متفاوتی داشتم» دست بردارید.پ شما توسط خبرهترین نقاش عالم هستی به تصویر کشیده شدهاید. هنگامی که خداوند شما را آفرید، با خود گفت: «فوقالعاده است. این شاهکار خلقت من است.» او مُهر تأیید خود را به شما زد. بدخواهان شما دوست ندارند که شما حس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید. آنها دوست دارند که شما همواره آن صداهایی را بشنوید که حاکی از ناکامل بودن و نالایق بودن شماست. اما من شما را به چالش میکشم که هر روز صبح هنگامی که از خواب بیدار میشوید، به خود بگویید:
صبح بخیر. تو شگفتانگیز و شاهکار خلقت هستی.
فصل هشتم: من راضی و دلآسوده هستم
این بسیار عالی است که در زندگی رویاها و اهداف بلندپرواز داشته باشید و ایمان و باور خود را برای دستیابی به جایگاهی بالاتر گسترش دهیم؛ اما یک نکته را نباید فراموش کنیم: هنگامی که در فرآیند بهبود و تغییر بخشی از زندگیمان هستیم، هنگامی که منتظر تحقق وعده الهی هستیم، نباید نسبت به جایگاه فعلی خود ناراضی باشیم.هنگامی که از شرایط فعلی خود لذت نبریم و زندگی سرشار از نارضایتی داشته باشیم، به این معناست که به مشیت الهی اعتماد نداریم. آنچنان بر روی خواسته و هدف خود تمرکز میکنیم که تمام داشتههای فعلی خود را از یاد میبریم…
فصل نهم: من منحصر به فرد هستم
در حال حاضر طرز تفکر اشتباهی در جامعه رواج پیدا کرده که موجب این امر شده است که اگر بهترین نباشیم، اگر سریعترین، بااستعدادترین، زیباترین و موفقترین نباشیم، حس خوبی نسبت به خود نداریم. باید متوجه این حقیقت شوید که زندگی مسابقه دادن با یکدیگر نیست. در واقع مسیر زندگی هر فرد با دیگری متفاوت است. شرایط و امکانات هر کس با دیگری کاملاً متفاوت است. همه در مسیر یکسانی حرکت نمیکنند. شما سرنوشت یکتایی دارید، شما در مسیری کاملاً منحصر به فرد زندگی میکنید و خداوند تمام آنچه را برای پیمودن این مسیر احتیاج دارید، برای شما فراهم کرده است…
فصل دهم: من پیروز و فاتح هستم
مشکلات به ظاهر مانع پیشرفت شما هستند، اما همانطور که خداوند در کتاب مقدس گفته است، در واقع تمامی مشکلات برای رشد، پیشرفت و ارتقاء شما هستند. در نتیجه، نگرش درستی در رابطه با موانع و مشکلات زندگی داشته باشید. به مشکلات خود از جایگاه بالاتری نگاه کنید.زیرا مشکلات به هیچوجه هم سطح شما نیستند. حقیقت این است که آنها اصلاً رقیبی برای شما به حساب نمیآیند. هنگام مواجهه با آنها باید از بالا به آنها نگاه کنید. آنها زیر پاهای شما قرار دارند. شما فاتح و پیروز خلق شدهاید. پیروزی در خون شماست. خالق شما خالق کل جهان هستی است. مشکلات و موانع قدرتی محدود دارند، اما خداوند متعال که خالق شماست، قدرت نامحدودی دارد.
فصل یازدهم: من ثروتمند هستم
زندگی شما به همان سمتی میرود که شما همواره میاندیشید. اگر همواره به نداری، فقر و کمبود میاندیشید، شما به سمت آن کشیده میشوید. در طول روز با اندیشیدن به این جملات مراقبه کنید:⭐️«من ثروتمند هستم. خداوند، خداوند فراوانی است. خداوند از اینکه من ثروتمند باشم لذت میبرد.»⭐️اگر شما در فصل کمبود هستید، بدانید که این جایگاه فعلی شماست، نه جایگاه همیشگی شما. شما بنده خداوند قادر و متعال هستید. اصلاً مهم نیست که شرایط به چه صورت باشد. باید ذهنیت فراوانی را در خودتان ایجاد کنید و همواره به خود یادآوری کنید خداوند از اینکه من ثروتمند شوم، لذت میبرد. خداوند به من وعده فصل فراوانی داده است. فصلی که در آن از هر چیزی بیش از حد نیاز وجود دارد. حقیقت این است که شما با یک تکه نان و آب میتوانید زنده بمانید و فقط به اندازهای داشته باشید که بتوانید زندگی را بگذرانید و قبضها را پرداخت کنید. اما این خواست خدا نیست. خداوند متعال که از روح خود در شما دمیده است، میگوید: «من برای شما جایگاهی در سرزمینی قرار دادهام که در آن از هر چیزی بیش از حد نیاز وجود دارد.»پس لطفی در حق خودتان کنید و دست از ذهنیت کمبود بردارید، ذهنیتی که توسط پدر و مادر و اطرافیانتان به شما القاء شده است، ذهنیتی که حاکی از آن است که شما هیچ وقت به خانه زیبایی نقل مکان نمیکنید، هیچ وقت رویاهایتان را محقق نمیکنید، هیچوقت بیش از حد نیاز نخواهید داشت. هیچوقت غرق در نعمت و فراوانی نخواهید شد.این دروغها را کنار بگذارید، ذهنیت کمبود را رها کنید و ذهنیت فراوانی و وفور نعمت را جایگزین آن کنید. خواسته حقیقی خداوند این است که شما را غرق در نعمت کند و برای این منظور راههای بیشماری سراغ دارد. البته اگر شما اجازه ورود آنها را بدهید.
فصل دوازدهم: من هدفمند هستم
زمانی یکی از باارزشترین داراییهای ماست. در حقیقت، ارزش زمان از پول بیشتر است. شما میتوانید پول از دست رفته را جبران کنید، اما زمان از دست رفته را نه! آیا شما زندگیتان را با شور و اشتیاق و هدفمند میگذرانید؟ آیا برای دستیابی به اهدافتان برنامهای دارید؟ یا اینکه بیخیال هستید و رویاهایتان را به حال خودشان رها کردهاید و با خود میگویید هر چه پیش آید خوش آید! آیا زمان خود را صرف کاری میکنید که به آن علاقهای ندارید؟ در این صورت شما زمان خود را هدر میدهید. دقیقاً مانند پولی که برای خرید وسایل بیارزش خرج می کنید، زمانتان را هم به همین صورت هدر میدهید. ⭐️من شما را به چالش می کشم که از هم اکنون زمان خود را خرج نکنید و هدر ندهید بلکه آن را بر روی رویاها و اهدافتان سرمایه گذاری کنید. ⭐️ اولین گام این است: اهدافی را برای خود مشخص کنید. اهداف بلندمدت و اهداف کوتاه مدت. میخواهید این هفته چه کارهایی را که مدتهاست به تعویق انداختهاید به انجام برسانید میخواهید پنج سال آینده کجا باشید؟ آیا برنامهای دارید؟ آیا گامی برای رسیدن به اهداف خود برداشتهاید؟
فصل سیزدهم: من مصمم هستیم
شروع آسان است، اما ماندن در مسیر و تمام کردن آن آسان نیست. هر کسی میتواند رویایی در سر بپروراند و قدم اول را هم بردارد، اما ماندن در مسیر تحقق رویا عزمی جزم و پشتکار زیادی میطلبد. سؤال این نیست که آیا میخواهی این کار را شروع کنی؟ بلکه سؤال اصلی این است: آیا میخواهی این کار را به پایان برسانی؟ اکثر افراد شروع خوبی دارند، رویاهای بزرگی در سر دارند. نسبت به هدفگذاریها و آیندهشان هیجانزده هستند. اما در مسیر تحقق هدف و رویایشان کم میآورند، زیرا بیش از آنچه با خود فکر میکردند به تلاش و پشتکار نیاز است. در نهایت، ناامید میشوند و با خود میاندیشند: “این همه تلاش چه فایدهای داردو من هیچگاه موفق نمیشوم.” اما باید این را بدانید که خداوند نه تنها به شما فضیلت شروع کارها را عطا کرده است، بلکه فضیلت به انجام رساندن آنها را هم عطا کرده است. هر وقت وسوسه شدید که ناامید شوید و رویای خود را رها کنید، باید به خود یادآوری کنید: خداوند مرا به گونهای خلق نکرده است که تسلیم شوم. خداوند مرا یک تمام کننده خلق کرده است.
فصل چهاردهم: من قدرتمند هستم
همه ما با چالشها، شرایط ناامیدکننده و ناعادلانه مواجه میشویم. در واقع آسان است که خود را ببازیم و با خود بیندیشیم که نمیتوانیم از پس این مشکلات برآییم. این نکته را همواره به یاد داشته باشید که اگر توان رویارویی با مشکلات در شما قرار داده نشده بود، خداوند اجازه ورود آنها را به زندگیتان نمیداد. اما اگر خود را ناتوان بدانید، نمیتوانید با این شرایط دشوار رو در رو شوید. نگرش خود را عوض کنید. شما ضعیف نیستید. شما سرشار از توانایی و قدرت هستید. خداوند شما را قدرتمند خلق کرده است. در طول روز، چه با موانع کوچک مثل ترافیک و چه با موانع بزرگ مواجه شدید، با خود بگویید: «من از پس آن برمیآیم، من قدرتمند هستم.»
فصل پانزدهم: من صبور هستم
ما انسان ها در زندگی همواره منتظر تحقق خواستهای هستیم و معمولاً اگر خواستههایمان طبق زمانبندی ما محقق نشوند، آشفته و ناامید میشویم. اما باید این حقیقت را همیشه به یاد داشته باشید: هنگامی که شما در پیشگاه خداوند خواستهای را مطرح میکنید، او زمان دقیقی را برای تحقق آن مشخص میکند. برای تحقق رویای شما و یا برای ملاقات با زوج مناسبتان، زمان دقیقی از جانب خداوند تعیین شده است. از جانب خداوند زمان دقیقی برای بهبود بیماری، شفا گرفتن، ترفیع و یا رفع مشکلی که سالیان زیادی با آن مواجه هستید، تعیین شده است. ممکن است فردا باشد یا هفته آینده و یا پنج سال دیگر. اینکه وعده خداوند چه زمانی تحقق یابد مهم نیست، مهم آن است که شما یقین داشته باشید که خداوند هماکنون برای تحقق خواسته شما زمان دقیقی را معین کرده است. تنها در این صورت است که تمام فشار از روی شما برداشته میشود.
فصل شانزدهم: من بخشوده هستم
اصلاً مهم نیست که چقدر انسان خوبی باشید. لحظاتی در زندگی هستند که دچار اشتباه میشوید، در برابر وسوسهها تسلیم میشوید و یا ایمان شما متزلزل میشود و دچار شک و تردید میشوید. میدانید که نباید حرفهایی را بزنید، اما دچار اشتباه میشوید و حرفی را که نباید بزنید، میزنید. با خود عهد میبندید که دیگر هرگز به سمت آن عادت بد نمیروید، اما دوباره وسوسه میشوید و آن کار را تکرار میکنید. در این مواقع ساده است که ناامید شوید و با خود بگویید: «دوباره خرابکاری کردم، خداوند از دست من خسته شده است، دیگر کاری به من ندارد.» بعضی از افراد به من میگویند: «جول، آیا برای من دعا میکنی؟ من یقین دارم که خداوند دیگر به دعاهای من توجهی ندارد. زیرا اشتباهات بسیاری را در زندگی مرتکب شدهام.» نمیخواهم به دین و ادیان بیاحترامی کنم. اما متأسفانه بعضی از مبلغان دینی با آموزههای غلط خود، نه تنها زندگی افراد را بهبود نمیبخشند، بلکه باعث شکست و ناکامی مردم هم میشوند و آنها را از تحقق سرنوشتشان باز میدارند. این مبلغان به غلط میگویند: «اگر تو از خداوند روی برگردانی، خداوند نیز از تو روی برمیگرداند. اگر انتخابهای اشتباه کنی، انتظار نداشته باش که خداوند تو را یاری رساند. زیرا تقصیر خودت بوده است.» آنها با گفتن چنین جملاتی کاری میکنند که افراد با احساس گناه و شکست خوردگی زندگی کنند. اما حقیقت این است: هنگامی که شما از خداوند روی برمیگردانید، خداوند نه تنها از شما روی برنمیگرداند، بلکه با سرعت بیشتری به سمت شما میآید. هنگامی که وسوسه میشوید و اشتباهی را مرتکب میشوید، حضور خداوند در زندگی شما پررنگتر میشود. زیرا با تمام عشقی که نسبت به شما دارد، میخواهد به شما یاری برساند تا دوباره به مسیر درست برگردید.
فصل هفدهم: من از جانب خداوند حفاظت شده هستم
در کتاب مقدس آمده است: “خداوند حفاظی در محدوده زندگی شما قرار داده است.” این عبارت به این معنا است که هیچ چیز نمیتواند بدون اجازه خداوند وارد زندگی شما شود. بیماری، مشکلات و چالشها هیچ کدام به صورت اتفاقی وارد زندگی شما نمیشود، مگر اینکه خداوند اجازه ورود آنها را به زندگی شما داده باشد.لازم نیست نگران آیندهتان باشید. حفاظی از جانب خالق جهان هستی زندگی شما را در بر گرفته است. نه تنها هیچ چیز بدون اجازه خداوند نمیتواند به محدوده زندگی شما وارد شود، بلکه حتی خود شما هم نمیتوانید از این محدوده، بدون خواست خداوند خارج شوید. خداوند هرگز اجازه نمیدهد آنقدر وارد مسیر نادرستی شوید که دیگر راه برگشتی برای شما وجود نداشته باشد. شاید وسوسه شده باشید و به لبه پرتگاه نزدیک شده باشید، اما خداوند اجازه نمیدهد سقوط کنید.
فصل هجدهم: من خیرخواه و بخشنده هستم
خداوند افرادی را وارد زندگی شما میکند تا شما همانند معجزهای آنها را به سوی سرنوشتشان سوق دهید. به نسبتی که شما آن را بالا بکشید، خودِ شما بالاتر میروید. به نسبتی که نیازهای آنها را برطرف کنید، خداوند نیازهای شما را برطرف میکند. خلاف این امر هم صادق است. اگر شما حاضر نیستید زمانی را به دیگران اختصاص دهید، دیگران هم زمانی را به شما اختصاص نمیدهند. اگر شما تنها به تحقق رویای خود میاندیشید و حاضر نیستید دیگران را در مسیر رویاهایشان یاری کنید، در نقطهای گیر خواهید افتاد و جلوتر نخواهید رفت. اگر میخواهید به حداکثر توانایی خود دست یابید، به دیگران کمک کنید که آنها نیز به حداکثر تواناییشان دست یابند. این موضوع دقیقاً همانند یک بومرنگ عمل میکند. هنگامی که دست دیگران را میگیرید و بالا میکشید، عمل خیر شما به خودتان برمیگردد.
ارسال دیدگاه