مسلم خراسانی: «سیلانس» تمام صداهایی است که نمی‌خواهیم بشنویم

جمعه 25 خرداد 1397 سینما

مسلم خراسانی: «سیلانس» تمام صداهایی است که نمی‌خواهیم بشنویم

مسلم خراسانی,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

این روزها نمایش «سیلانس» به نویسندگی و کارگردانی مسلم خراسانی در «تئاتر باران» روی صحنه رفته است. نمایشی که قصه خانواده‌ای از جنوب ایران و در حاشیه دریا را روایت می‌کند. دو مرد و یک زن می‌خواهند دل به دریا بزنند و به استرالیا برسند. این موضوع تنها یکی از پیرنگ‌های اصلی نمایش است. در مدت زمان یک ساعت و ۵۵ دقیقه نمایش شاهد انبوهی از داستان‌ها و خرده روایت‌ها هستیم که برای تماشاگر تعریف می‌شود. داستان‌هایی که سکوت، مهاجرت، درد، رنج، دریا و عشق عناصر اصلی آن هستند. برای شناخت چند و چون اجرای نمایش «سیلانس»، به سراغ مسلم خراسانی رفته و پای حرف‌های او نشسته‌ایم. 

 

سال گذشته بود که نمایشنامه «سیلانس» را نوشته بودید و در تلاش برای اجرایش بودید. چه شد که اجرای شما با این همه تاخیر مواجه شد؟

بازنویسی چند باره‌ای انجام دادم. این کار طول کشید. ولی بالاخره نمایش ما با تمام اتفاقات پیش رویش در «تئاتر باران» اجرا شده است.

 

در اجرای شما با نمایشنامه‌ای به شدت متفاوت روبه‌رو هستیم. شیوه کاملا نامتعارفی درونش به کار رفته است. درباره متن و عنوان نمایش توضیح بدهید.

نگاه متفاوتی به مفهوم سکوت داشتم. از منظر فلسفه به آن نگاه کردم. بنابراین تلاش کردم که معنای آشنای سکوت را به کار نبرم. در نمایشنامه یک کاراکتر لال، یک کاراکتر کور و همچنین کاراکتری کَر داریم. شخصیت لال، حرف می‌زند؛ شخصیت کور می‌بیند و کاراکتر کر هم می‌شنود. در واقع، می‌خواستم عنوان با مفهوم نمایش غیر مرتبط باشد. در نمایش هم داستانی را درباره شخصیتی فرانسوی تعریف می‌کنیم. در همین گیر و دار مفهوم سکوت گفته می‌شود. در حقیقت، مفهومی از سکوت را که مد نظرم بود در این نمایش بیان می‌شود. یک نوع تاکیدگذاری دیگر هم دارم؛ نمی‌دانم مخاطب درکش می‌کند یا نه. تلاش کردم مفهوم «زبان» را هم در اثر پر رنگ کنم. 

 

در متن به موضوع مهاجرت برمی‌خوریم. مخصوصا مهاجرت به استرالیا که ایرانی‌های فراوانی را هم درگیر خودش کرده است. برای گروهی از مردم رسیدن به استرالیا مانند رسیدن به بهشتی برین است ولی آنهایی که غیر قانونی به آنجا می‌روند یا در اقیانوس غرق می‌شوند یا توسط قاچاقچیان از بین می‌روند … 

در حقیقت، دلایل مهاجرت کردن از خود پدیده مهاجرت برایم مهم‌تر بود. پرسش اساسی من هم دلایل مهاجرت است و سعی کردم تا به آنها پاسخ بدهم. این دو موضوع در یکدیگر تنیده هستند. البته این را توضیح بدهم که مهاجرت بی امان مردم ایران به استرالیا اصلا برایم موضوعیت نداشت بلکه استرالیا «بک گراندی» (پیشینه‌ای) خاص دارد. در آن‌جا بومی‌های فراوانی بودند. تمدن مدرن غربی پس از مدتی وارد آن منطقه شد. آن فضای بومی استرالیا فتح و نابود شد. این پیشینه مورد توجه من است. سرنوشت بومی‌ها در مواجهه با ورود تمدن غربی و نابودی آنها اصل و اساس پرسش‌هایم است که فارغ از موضوع مهاجرت ایرانی‌ها به آن خطه از جهان است. 

 

آیا داستان خود را در بستری تمثیلی جای بستری رئالیستی روایت می‌کنید؟

فکر می‌کنم مفاهیم استعاری و تمثیلی فراوانی در متن موجود باشد. اما این را بگویم که پایه‌های نمایش در واقعیت شکل می‌گیرد. سعی کردم تا مفاهیم استعاری و رئالیستی را به گونه‌ای در هم بتنم که جدا کردن‌شان کار مشکلی باشد. تماشاگر نمی‌تواند به راحتی این دو را از یکدیگر تشخیص بدهد. 

 

به نظر می‌رسد که تلاش داشتید در شکل و شمایل واژه‌ها، میزانسن‌ها و کلیت کارگردانی دست به تجربه بزنید. در برخی موارد هم گویا سبک و شیوه‌های گوناگون را ترکیب کرده‌اید. خودتان چگونه این موضوع را تصریح می‌کنید؟

بله. قسمتی از کار به سوی تجربه‌گرایی پیش می‌رود. ولی این را بگویم که برای انجام کار تجربی خیلی فکر و کار می‌کنم. در حقیقت، در این زمینه پایه‌های نظری قوی را پیش گرفته‌ام. شرایط ابتدایی این کار را دارم و همین موضوع من را به سوی چنین فرمی از نمایش سوق می‌دهد. دوست دارم جهان خاصی را نقد و به چالش بکشم. در عین حال سعی می‌کنم در دل تجربه‌ای که پیش گرفته‌ام، زیبایی‌شناسی را که مد نظرم است، بیرون بکشم. بنابراین خودم هم کشف‌های فراوانی در روند کار انجام می‌دهم. 

 

یادم می‌آید که نمایش «دال» را هم که اجرا برده بودید با همین روند تجربه‌گرایی همسو بود. ولی این دو اجرای شما خیلی متفاوت است.

اگر بخواهیم ارتباطی بین این دو نمایش بیابیم به بن‌بست می‌خوریم. هر اثری جهانی مخصوص به خود دارد. البته اشتراکاتی هم خواهند داشت. نوع نگاهم در اثر قبلی با شکل نگاه امروزم خیلی متفاوت است. پرداخت موقعیت و پرداخت کاراکتر در دو نمایش خیلی فرق دارد. شخصیت‌ها در نمایش «دال» تقریبا پیشینه ضعیفی داشت. کنش پیش آغازین هم نداشت. اما در نمایش «سیلانس» کاراکترها با انبوهی از رویدادها، اتفاقات و پیشینه‌ای فراوان می‌آیند. در نمایش قبلی، همه چیز در زمان حال رخ می‌داد و ریشه اتفاقات هم در زمان حال بود، اما در نمایش «سیلانس» همه اتفاقات با توجه به مفهوم پدیدارشناسانه «بیناذهنیت» یا «بین‌الاذهانی» پیش می‌رود. داستان‌های بیشمار موجود در متن «سیلانس» بر همین اساس شکل گرفته است. 

 

در نمایشنامه‌نویسی مدرن فضای مینی‌مالیستی مورد توجه قرار گرفته است. مثلا دیگر نمایشنامه‌هایی مانند «هملت» و «اتللو» با واژگان فراوان و مدت زمان طولانی نداریم، حالا بیشتر با نویسنده‌هایی مانند «اسلاومیر مروژک» روبه‌رو هستیم که فضای خلاصه‌ای را با توجه به پیرنگ‌های ساده‌ پیش می‌برند. اشخاص نمایش هم معمولا تیپ هستند. البته این کلیت نمایش مدرن نیست و با نویسنده‌هایی مانند «تنسی ویلیامز» و «آرنولد وسکر» هم مواجه هستیم. گویا نمایش شما به نوعی بازگشت به گذشته است؛ داستان‌های فراوان و شخصیت‌های چند لایه داریم که واژگان فراوانی را هم به کار می‌برند. 

 

در بیشتر نمایش‌های مدرن همه چیز چکیده‌ است. در واقع، از نگاه من همیشه همه چیز اینگونه نیست. به نظر می‌رسد در هایکوهای ژاپنی با شعرهای کوتاهی روبه‌رو هستیم ولی عمق پنهانی در آنها وجود دارد. واقعا شعرهای چند لایه‌ای هستند. در اصل، آنها مانند سنگ‌ریزه‌هایی هستند که امواج فراوانی هم درست می‌کنند. باید بگویم که می‌خواستم به صورت همه جانبه به موضوع بپردازم. از چکیده‌گویی و رویکرد مینی‌مالیستی دوری کرده‌ام.

 

یعنی بازگشت به گذشته ندارید؟ 

فضای نمایش ما اصلا کلاسیک نیست. به صورت کلی از ژانر و سبک خاصی پیروی نمی‌کنم. در نمایشنامه «سیلانس» پیشروی آب مهم است. آب کم کم بالا می‌آید و مرزها را محو می‌کند. حتی اقیانوس‌ها هم اسم خود را از دست می‌دهند. خیلی تلاش کردم که تعاریف و مرزهای نمایشنامه‌نویسی مرسوم را زیرپا بگذارم. در پرداخت کاراکتر و روایت داستان از شیوه‌های گذشته فاصله گرفته‌ام. 

 

به نظر می‌رسد که کاراکترهای نمایش «سیلانس» از «مونولوگ» (تک‌گویی) بهره می‌برند. آنها از فعل‌های زمان گذشته در کنار فعل‌های زمان حال استفاده می‌کنند. معمولا در نمایشنامه‌های دراماتیک از فعل زمان حال استفاده می‌شود و ماجرای نمایش، نشان داده می‌شود. اما در «سیلانس» همه چیز تعریف می‌شود. مثلا بازیگر رو به تماشاگر می‌گوید که رفتم به فلان جا و فلان کار را کردم. شاید نمایشنامه شما بیشتر از روش داستان‌نویسی کمک می‌گیرد.

 

اولین واژگانی که بازیگر روی صحنه می‌گوید این است که: «آخرین تصویر من از دریا برمی‌گردد به زمانی که مردم.» در واقع در زمان حال هستیم ولی درباره زمان گذشته صحبت می‌شود. در جای جای نمایشنامه زمان‌های گذشته، حال و آینده را با هم آمیخته‌ام. مثلا در جایی می‌گویند: «لنج دارد می‌‌سوزد.» که برای زمان حال است. تلاش کردم زمان‌های مختلف را از هم مجزا نکنم. با استفاده از فعل‌ها هم این کار را کردم.

 

چرا رویدادها را بیشتر تعریف می‌کنید تا اینکه آنها را در زمان حال نشان بدهید؟

روی نظریه‌های سکوت خیلی مطالعه کردم. «میشل فوکو» در جایی می‌گوید: «جهان به سوی سکوت پیش می‌رود.» با اینکه جهان به سوی سکوت پیش می‌رود انسان در ذهن خودش دیالوگ برقرار می‌کند. داستان‌های درونی همچنان ادامه دارد. نظریه «جان کیج» هم جذاب است. او می‌گوید: «سکوت ، تمام صداهایی است که نمی‌خواهیم بشنویم.» پیروان مکتب فرانکفورت هم می‌گویند که «گاهی فردی حرف می‌زند و کسی صدایش را نمی‌شنود.» همه چیز به سمت لال‌بازی می‌رود و فرد از زبان بدنش هم استفاده می‌کند و کسی منظور او را درک نمی‌کند. 

 

از ابتدا تا انتهای نمایش از موسیقی و حتی گاهی مونولوگ‌های ضبط شده استفاده کردید. چرا تاکید فراوانی روی موسیقی دارید؟

به نظرم فضای سیال روانی، ضرب‌آهنگ و ریتم کار با کمک موسیقی منتقل می‌شود. هر چند که بعضی‌ها دوست دارند در اجرای تئاتر موسیقی کم‌تری وجود داشته باشد. همین طوری که اجرای ما در جریان است، کارگردانی و تغییر آن هم ادامه دارد. می‌خواهم کمی استفاده از موسیقی را کم کنم. البته این را بگویم که در انتهای صحنه نمایش، اسکرینی داشتیم که باید روی آن تصویرهایی نمایش داده می‌شد. مشکلات فنی داشتیم. این تصاویر از امروز به کار اضافه خواهند شد. 

 

امکان دارد مدت زمان نزدیک به دو ساعت برای اجرای یک نمایش کمی تماشاگر بی حوصله این روزهای تئاتر را اذیت کند. البته کیفیت پایین صندلی‌ها هم مزید برعلت می‌شود. 

 

از سالن «تئاتر باران» خیلی راضی هستم. سالن با کیفیتی است. ولی در رابطه با زمان بگویم که از «تِم»‌های (مضمون‌های محوری) نمایش است. امکان دارد نمایش‌های کوتاه را هم ببنید و خسته بشوید. از این موضوع گریزی نیست.

 

سیدحسین رسولی

 

ebteka​rnews.‎​com

مرجع : سرپوش

آشنایی با اسرار 5 زن موفق دنیا

ناتالی پورتمن، بازیگر درخشان تاریخ سینما

سریال جدید حسن فتحی پس از «شهرزاد»/ عاشقانه‌ای دیگر در راه است

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا