گفتار در صبر بر ناتوانی به امید بهی

سه‌شنبه 18 بهمن 1401 شعر

گفتار در صبر بر ناتوانی به امید بهی از باب ششم کتاب بوستان است ، سعدی در این حکایت درباره کمال داشتن سخن گفته است.

کمال است در نفس مرد کریم/گرش زر نباشد چه نقصان و بیم؟

مپندار اگر سفله قارون شود/که طبع لئیمش دگرگون شود

وگر درنیابد کرم پیشه، نان/نهادش توانگر بود همچنان

مروت زمین است و سرمایه زرع/بده کاصل خالی نماند ز فرع

خدایی که از خاک مردم کند/عجب باشد ار مردمی گم کند

ز نعمت نهادن بلندی مجوی/که ناخوش کند آب استاده بوی

به بخشندگی کوش کآب روان/به سیلش مدد می‌رسد ز آسمان

گر از جاه و دولت بیفتد لئیم/دگر باره نادر شود مستقیم

وگر قیمتی گوهری غم مدار/که ضایع نگرداندت روزگار

کلوخ ار چه افتاده بینی به راه/نبینی که در وی کند کس نگاه

و گر خردهٔ زر ز دندان گاز/بیفتد، به شمعش بجویند باز

به در می‌کنند آبگینه ز سنگ/کجا ماند آیینه در زیر زنگ؟

هنر باید و فضل و دین و کمال/که گاه آید و گه رود جاه و مال

حکایت یکی سلطنت ران صاحب شکوه

حکایت در معنی آسانی پس از دشواری

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا