گفتار اندر فضیلت خاموشی

یکشنبه 23 بهمن 1401 شعر

گفتار اندر فضیلت خاموشی از باب هفتم کتاب بوستان سعدی می باشد.

اگر پای در دامن آری چو کوه/سرت ز آسمان بگذرد در شکوه

زبان درکش ای مرد بسیار دان/که فردا قلم نیست بر بی زبان

صدف وار گوهرشناسان راز/دهان جز به لؤلؤ نکردند باز

فراوان سخن باشد آکنده گوش/نصیحت نگیرد مگر در خموش

چو خواهی که گویی نفس بر نفس/حلاوت نیابی و گفتار کس

نباید سخن گفت ناساخته/نشاید بریدن نینداخته

تأمل کنان در خطا و صواب/به از ژاژخایان حاضر جواب

کمال است در نفس انسان سخن/تو خود را به گفتار ناقص مکن

کم آواز هرگز نبینی خجل/جوی مشک بهتر که یک توده گل

حذر کن ز نادان ده مرده گوی/چو دانا یکی گوی و پرورده گوی

صد انداختی تیر و هر صد خطاست/اگر هوشمندی یک انداز و راست

چرا گوید آن چیز در خفیه مرد/که گر فاش گردد شود روی‌زرد؟

مکن پیش دیوار غیبت بسی/بود کز پسش گوش دارد کسی

درون دلت شهربند است راز/نگر تا نبیند در شهر باز

از آن مرد دانا دهان دوخته‌ست/که بیند که شمع از زبان سوخته‌ست

سرآغاز باب هفتم کتاب بوستان

حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا