گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن

چهارشنبه 28 دی 1401 شعر

گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن از باب پنجم کتاب بوستان سعدی می باشد.

عبادت به اخلاص نیت نکوست/وگر نه چه آید ز بی مغز پوست؟

چه زنار مغ در میانت چه دلق/که در پوشی از بهر پندار خلق

مکن گفتمت مردی خویش فاش/چو مردی نمودی مخنث مباش

به اندازهٔ بود باید نمود/خجالت نبرد آن که ننمود و بود

که چون عاریت بر کنند از سرش/نماید کهن جامه‌ای در برش

اگر کوتهی پای چوبین مبند/که در چشم طفلان نمایی بلند

وگر نقره اندوده باشد نحاس/توان خرج کردن بر ناشناس

منه جان من آب زر بر پشیز/که صراف دانا نگیرد به چیز

زر اندودگان را به آتش برند/پدید آید آنگه که مس یا زرند

ندانی که بابای کوهی چه گفت/به مردی که ناموس را شب نخفت؟

برو جان بابا در اخلاص پیچ/که نتوانی از خلق رستن به هیچ

کسانی که فعلت پسندیده‌اند/هنوز از تو نقش برون دیده‌اند

چه قدر آورد بنده حوردیس/که زیر قبا دارد اندام پیس؟

نشاید به دستان شدن در بهشت/که بازت رود چادر از روی زشت

حکایت درباره فردی سیهکار

حکایت درباره نوجوانی نابالغ

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا