هویت‌شناسی مردم بلوچ

سه‌شنبه 30 مرداد 1397 گوناگون

هویت‌شناسی مردم بلوچ

مردم بلوچ,هویت‌شناسی مردم بلوچ,جمعیت مردم بلوچ

در مورد قوم بلوچ برخی از محققان معتقدند آن‌ها یکی از شاخه‌هاي نسل آریا و متعلق به ایران هستند

 

هرودت ،تاریخدان یونانی، بلوچستان را یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان برشمرده است

 

مردم بلوچ یکی از اقوام ایرانی‌تبار ساکن در پاکستان، ایران- و افغانستان هستند

 

مردم بلوچ به زبان بلوچی سخن می‌گویند که یکی از زبان‌های شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی است

 

مردم بلوچ یکی از گروه‌های ایرانی ساکن در ایران، پاکستان، افغانستان و ترکمنستان هستند. مردم بلوچ به زبان بلوچی سخن می‌گویند که یکی از زبان‌های شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی است و بیشتر مردم بلوچ، مسلمان اهل سنت هستند. بلوچستان در قدیم به دو قسمت «سرحد» شامل شهرستان‌های خاش و میرجاوه و مکران شامل شهرستان‌های ایرانشهر و چابهار تشکیل شده بوده که گویش بلوچی در لهجه مکرانی کمی غلیظ‌تر است.

 

برخی منابع جمعیت مردم بلوچ را بیش از ۱۵میلیون نفر برآورد کرده‌اند که به‌طور تخمینی ۹میلیون نفر در پاکستان، ۴میلیون نفر در ایران، ۵۰۰هزار نفر در افغانستان،يك‌میلیون نفر در عمان، ۵۰۰هزار نفر در امارات و سایر آنان در هند، سوئد، تاجیکستان، ترکمنستان، تانزانیا و دیگر کشورها زندگی می‌کنند. بیشتر بلوچ‌های اروپا در شهر گوتنبرگ کشور سوئد زندگی می‌کنند.

 

نخستین ظهور بلوچ‌ها در آثار تاریخی در کتاب حدودالعالم و نیز در مقدسی با نام بلوص است. در شاهنامه ذکر مسکن این قوم در حدود شمال خراسان امروزی آمده‌است. در کتاب‌های جغرافیایی از این قوم در حدود کرمان یاد شده است. پس از آن بر اثر عوامل تاریخی این قوم به کناره‌های دریای عمان رسیده و در همان‌جا اقامت کردند. در مورد قوم بلوچ بعضی از محققان معتقدند آن‌ها یکی از شاخه‌هاي نسل آریا و متعلق به ایران هستند. سرهنگ دیمز در نوشته خودThe Baloch Race بلوچ‌ها را ایرانی‌النسل می‌داند. در کتاب (ایتهنوگرافی آف افغانستان) دکتر بیلو لفظ بلوچ را از دو لفظ

 

سانسکریتی «بل» و «اوچا» می‌داند که معنی آن (زورآور یا طاقتور) است که به گذشت وقت تبدیل به بلوچ شده و بلوچ‌ها را به راجپوت‌ها منسلک می‌کند. آقای سرایچ رالنسن(rawlinson)در کتاب خود به‌نام «پادشاهی قدیم» در مورد بلوچ این نظر را دارد. «لفظ بلوچ از بالوس یا بلوص ایجاد شده که لقب پادشاه بابل بوده». در مکران از زمان‌های قدیم سه قوم چادرنشین سکنی داشته‌اند؛ یکی همان طایفه بلوچ است که تازیان به آن‌ها «بلوص» گفته اند و هنوز در این ناحیه سکنی دارند و به همین جهت در زمان‌های اخیر مکران را بلوچستان نام گذاشتند.

 

بلوچ‌ها در حوزه فرهنگی چند شاخه اصلی دارند. ۱-میارچاری(پناهنده پذیری) ۲-قول و قرار ۳-مهمان‌نوازی ۴-حشر و مدد ۵-بجار ۶-چَنَدء ۷-انتقام ۸-جن طلاق(نوعی قسم است که فرد برای اثبات ادعایی آن را یاد می‌کند) ۹-دیوّان ۱۰-پتّر ۱۱-پوشاک. همچنین سوزن‌دوزی از جمله آثار فرهنگی و محصولات هنری زنان بلوچ است.

 

نژاد مردم بلوچ

پژوهشگران بر این باورند که دراویدی‌ها در روزگاری بسیار کهن در جنوب آسیا زندگی می‌کرده‌اند. بعدها یعنی حدود چهارهزارسال پیش از میلاد، در اثر زیادشدن جمعیت یا برخی علت‌های دیگر از این سرزمین‌ها به مهاجرت پرداخته و هر دسته از آنان به‌جانبی رهسپار شده و در آن اقامت گزیدند. گروهی از این قبیله‌ها از راه خوارزم به‌سوی بلخ و پیرامون آن سرازیر شده و در حدود شرقی و شمال‌شرقی ایران کنونی ساکن شد.

 

بعدها همین گروه به‌سوی غرب پیش‌آمد و به شعب و قبایل گوناگون بخش شدند. شاهان هخامنشی، بخش اعظم این سرزمین‌ها و اقوامی را که در آن زندگی می‌کرده‌اند به زیر فرمان خود درآوردند. در برخی از کتیبه‌های داریوش از جمله کتیبه بیستون که در آغاز سال۵۲۰ پیش از زایش به فرمان وی در صخره‌ای از کوه بیستون کنده شده از ایالت‌های ۲۳گانه هخامنشی از جمله ماکا (بلوچستان) نام برده شده‌است. بی‌تردید قوم سخت‌کوش بلوچ نیز از همین اقوام دراویدی جدا شده و پس از گذشتن از بخش‌های شمالی به ناحیه جنوب آمده‌است.

 

تاثیرگذاری فرهنگ مردم بلوچ بر دیگر ملل دنیا

به دلیل همجوار بودن بلوچستان با کشورهای پاکستان، هند و افغانستان و اینکه بخش اعظم پاکستان و افغانستان در روزگار قدیم متعلق به بلوچستان بوده است، فرهنگ و آداب و رسوم بلوچستان تاثیر زیادی بر این سه‌کشور و کشورهای دیگر گذاشته‌است. از همان زمان که اشرف افغان قصد گریختن به افغانستان داشت و به‌دست یکی از سرداران بلوچ در کوه‌های تفتان کشته شد، سپس نادر شاه حکومت را به‌دست گرفت و برای حمله به هند از بلوچ‌ها کمک طلبید و سپاه عظیمی از بلوچ‌ها و سواران بلوچ تشکیل داد که منجر به فتح هند شد و همین موجب تاثیر فرهنگ بلوچستان بر هند بود.

 

در گویش‌های هندی و افغانی از واژگان بلوچی و ترکیب‌های وصفی بلوچی استفاده می‌شود و فرهنگ هند و پاکستان نزدیک به فرهنگ بلوچستان است. گدروزیا مکانی که بیش از پنج‌هزار سال قدمت دارد؛ چنانچه گدروزی نامی که یونانیان به بلوچستان می‌داده‌اند. هرودت تاریخدان یونانی، بلوچستان را یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان برشمرده است. مردم بلوچ یکی از اقوام ایرانی‌تبار ساکن در پاکستان، ایران، و افغانستان هستند. مردم بلوچ به زبان بلوچی سخن می‌گویند که یکی از زبان‌های شاخه شمال غربی زبان‌های ایرانی است. بیشتر مردم بلوچ، مسلمان اهل سنت هستند.

 

تقسیم بلوچستان بین ایران و هند

تحولاتی که در قاره اروپا روی داد، موجب کشیده شدن میدان رقابت کشورهای اروپایی به دیگر قاره‌ها به ویژه آسیا شد. یکی از سرزمین‌هایی که اهمیت زیادی برای دولت‌های اروپایی داشت، هندوستان بود. در جریان رقابت اروپایی‌ها برای تسلط بر هندوستان، سرزمین‌های مجاور آن به عنوان معابر دسترسی بر آن سرزمین، اهمیت ویژه یافتند. یکی از این نواحی بلوچستان بود. انگلیسی‌ها که توانسته بودند، دست دیگر رقیبان خود را از هندوستان کوتاه كنند، تصمیم گرفتند برای امنیت بخشیدن به سرحدات آن، منطقه حایلی در مرزهای شمال غربی تشکیل دهند و از این زمان سیاست انگلیس در بلوچستان آغاز شد.

 

با تاسیس حکومت قاجار، پادشاهان این سلسله در تلاش بودند بلوچستان را تحت تسلط خویش قراردهند. توجه دولت انگلیس به بلوچستان به عنوان کمربند دفاعی جنوب غربی هند و از طرف دیگر نگاه متمرکز شاهان قاجار به بلوچستان موجب تقابل سیاست آنان شد. در این زمان دیپلماسی قوی انگلستان در برابر دیپلماسی ضعیف قاجار قرار گرفت. انگلیسی‌ها برای رسیدن به اهداف خود دست به هر اقدامی زدند و نقشه‌های گوناگونی را به اجرا درآوردند تا اینکه در نهایت بلوچستان را به عنوان سپر دفاعی هندوستان بین هندوستان و ایران تقسیم کردند.

 

هندوستان و رقابت کشورهای اروپایی

سفر واسکودوگاما از کشور پرتغال در سال۱۴۹۷ به هندوستان راه را برای ایجاد مستعمرات در این سرزمین و سایر نواحی آسیا باز کرد. بعد از تسلط پرتغالی‌ها بر هند در سال۱۶۶۲، دولت پرتغال جزیره بمبئی را به چارلز دوم پادشاه انگلیس هدیه کرد و او نیز این جزیره را به کمپانی هند شرقی منتقل کرد. امپراتوری بریتانیا از نیمه سده هفدهم به تدریج با زور و زر و خدعه هندوستان را از چنگ راجه‌های ایالت و امپراتوران گورکانی هند خارج کردند. بدین ترتیب انگلیسی‌ها، پرتغالی‌ها را از گردونه رقابت خارج کرده خود بر اوضاع مسلط شدند. در اواخر سال۱۶۰۰ کمپانی هند شرقی به موجب فرمان ملکه الیزابت تاسیس شد.

 

کمپانی به تدریج توانست نفوذش را در هندوستان گسترش دهد و از دیگر رقبای خود پیشه گیرد. به دنبال ظهور انقلاب صنعتی در اروپا، تولید کالا به مراتب بیشتر از احتیاج بازارهای اروپایی بود. علاوه بر این مواد اولیه بسیاری از کارخانه‌ها در اروپا وجود نداشت و کشورهای اروپایی برای رفع این نیازها، توجه بیشتری به سرزمین‌های دیگر کردند. یکی از این سرزمین‌ها که از قبل نیز مورد توجه کشورهای اروپایی قرار داشت، هندوستان بود. این کشور با توجه به ویژگی‌های خود، مناسب‌ترین سرزمین برای استعمار بود. با اعزام ژنرال گاردن از جانب ناپلئون به ایران، حکومت بریتانیا در لندن وحشت‌زده شد و نمایندگانی را به دربار ایران ماموریت داد، از جمله این نمایندگان سرجان ملکم بود که به خاطر رابطه دوستی بین ایران و فرانسه، از جانب دولت ایران پذیرفته نشد. خطر حمله ناپلئون از طریق ایران و بلوچستان به هندوستان و پذیرفته‌نشدن ملکم سفیر انگلیس از جانب دولت ایران موجب شد کمپانی هند شرقی و دولت انگلیس به شناسایی و بررسی سرزمین‌های همجوار هندوستان بپردازند.

 

یکی از این سرزمین‌ها بلوچستان بود که این زمان وارد تاریخ جدید خود شد. انگلیس ‌باید هندوستان را حفظ می‌کرد و معابر لشکرکشی کشورهای اروپایی به هندوستان و مرزهای دفاعی شبه‌قاره را در اختیار خود می‌گرفت. از طرفی روسیه نیز از آغاز سده هجدهم بر دریاهای گرم جنوب و بیش از همه بر استانبول چشم طمع دوخته بود. روسیه باید معابر لشکرکشی به هندوستان را در اختیار خود می‌داشت تا لندن را لااقل به تسلیم استانبول وادارد. این عوامل سبب شد انگلیس برای دفاع از هندوستان به شناسایی سرزمین‌های غربی آن بپردازد که بلوچستان یکی از آنان به شمار می‌رفت.

 

سیاست ایجاد کمربند حایل

اهمیت هندوستان برای امپراتوری انگلیس به قدری بود که برخی سیاست‌مداران بر این عقیده بودند که امکان زیستن برای انگلستان بدون هندوستان وجود ندارد. لرد کرزن در این‌باره می‌نویسد: «زمانی که هند شناخته شده‌است، سرورانش همواره صاحب اختیار نیمی از جهان بوده‌اند». دولت انگلستان در می‌یابد که بر خلاف تصورات قبلی، ایران به عنوان خط دفاعی هندوستان چندان قابل اعتماد نیست و روسیه نیز می‌توانست با عبور از شمال خراسان به خان نشین‌های آسیای مرکزی دست یابد؛

 

بنابراین، لندن و حکومت کمپانی در هندوستان بر آن شدند تا تلاش خود را در آسیای مرکزی به کار اندازند و دیوار دفاعی هند را از بلوچستان به آسیای مرکزی تغییر دهند. به دنبال آن در دهه ۱۲۵۰ هجری قمری/ ۱۸۳۰میلادی در انگلستان اجماع فزاینده‌ای پدید آمد مبنی بر اینکه روسیه به زیان ایران، عثمانی و آسیای مرکزی در حال توسعه‌بخشیدن به قلمرو خود است و از همین‌جا طرح «مساله شرق» یا «بازی بزرگ» ریخته شد. در این طرح، بلوچستان به عنوان سرزمین حایل در برابر پیشروی و توسعه‌طلبی فزاینده روسیه به هندوستان از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار شد.

 

در این برهه زمانی انگلیس به دنبال سد دفاعی محکم و استواری می‌گشت تا بتواند با خیال راحت‌تری به سلطه خود در هندوستان ادامه دهد. آنان سد دفاعی خود را در مناطق مرکزی بلوچستان یافتند که دولت مرکزی ایران بعد از تصرف آن سیاست قاطعی برای تسلط کامل بر آن نداشت و این همان چیزی بود که انگلیسی‌ها خواستار آن بودند چرا که به راحتی می‌توانستند مناطق استراتژیک را از همدیگر جدا کرده به نقشه خود یعنی ایجاد کمربند حایل دست یابند.

 

ایران و توجه به مرزهای شرقی

با پایان یافتن جنگ‌های ایران و روسیه، دولتمردان ایران تصمیم گرفتند بلوچستان را تحت مالکیت خودشان درآورند اما انگلیسی‌ها تصور می‌کردند که دولت ایران هر قدمی که به سمت هندوستان برمی‌دارند به‌طور قاطع به اشاره دولت روس است. انگلیس از اساس تفکر دولت و دربار ایران، درباره بلوچستان آگاه شده بود. ایران از آغاز سلطنت سلسله قاجار مرز طبیعی جنوب شرقی خود را با احتساب بلوچستان جزو متصرفات ایران، رود سند می‌دانست. عباس میرزا در خلال گفت‌وگوهای دوستانه و خصوصی با ماموران انگلیس بارها به این مطلب اشاره کرده بود و محمدشاه نیز بر همین عقیده بود. در نتیجه انگلیسی‌ها درصدد ممانعت از پیشروی ایران به طرف شرق برآمدند که اولین مورد آن مساله هرات و به دنبال آن تقسیم بلوچستان بود که با تعیین حدود مرزی این مناطق، هم خط دفاعی هندوستان را کامل کردند و هم به پیشروی ایران به سمت شرق برای همیشه پایان دادند.

 

بلوچستان در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه

با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه و توجه دولت مرکزی به بلوچستان برخی سرداران و حاکمان نواحی مختلف این ناحیه، داوطلبانه اطاعت خود را از دولت اعلام کردند و این به آن دلیل است که امیرکبیر صدراعظم ایران در آن زمان اهمیت ویژه‌ای به بلوچستان می‌داد و آن هم به خاطر آگاه بودن او از سیاست‌های انگلیس در بلوچستان بود. در این دوران نیز مبارزاتی در بلوچستان برای استقلال دوباره رخ داد اما با سیاست‌های امیرکبیر بلوچ‌ها به شدت سرکوب وعده زیادی کشته شدند و دوباره به اطاعت از ایران گردن نهادند.

 

انگلیس‌ها از این وضع نگران شدند زیرا با گسترش مرزهای شرقی ایران، ایران را به هند نزدیک‌تر می‌دیدند. با توجه به چنین اوضاعی، دولت انگلیس در سال ۱۸۵۳میلادی/۱۲۷۰قمری به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ بیشتر ایران در بلوچستان، مامورانی از سند به بلوچستان اعزام کرد. جاسوسان انگلیسی مردم بلوچ را تحریک به مبارزه علیه دولت ایران کرده بودند. دولت انگلیس در این سال‌ها سعی می‌کرد با ایجاد جو خودآگاهی در میان مردمان بلوچ آن‌ها را به مبارزه علیه دولت مرکزی وادارد اما اقدامات آن‌ها در این زمان نتیجه دلخواه را نداد و انگلیسی‌ها درصدد برآمدند تا به ترفندهای دیگر متوسل شوند.

 

کشیدن خطوط تلگراف؛ زمینه‌ساز تقسیم بلوچستان

پس از معاهده پاریس و استقلال افغانستان، مشکلات انگلیسی‌ها در هند، برای چند سال، آن‌ها را از دخالت علنی در بلوچستان بازداشت، اما شورش هند در سال ۱۸۵۷میلادی/ ۱۲۷۴قمری انگلیسی‌ها را در تقسیم بلوچستان مصمم کرد. انقلاب هندوستان و خطری که در آن مقطع تاریخی متوجه امپراتوری بریتانیا شد، آثار و نتایج عمیقی در ایران به جای گذاشت. از جمله مهم‌ترین این آثار ارتباط تلگرافی هندوستان با اروپا و با انگلیس و در نتیجه کشیده شدن خطوط تلگراف در ایران بود. برای ایجاد خطوط تلگرافی در بلوچستان، مذاکرات توسط افسران انگلیسی با دولت ایران شروع شد اما این مذاکرات با مخالفت و مقاومت شدید در ایران مواجه شد. دولتمردان وقت ایران به هیچ عنوان نمی‌خواستند پای ماموران انگلیسی به نقاط تصرف شده، به خصوص نواحی جنوب به ویژه در میان طوایف بلوچستان باز شود.

 

انگلیسی‌ها سرهنگ اپستویک را برای حل این مساله به سمت سفارت تهران برگزیدند. سرانجام امتیازکشیدن خطوط در ۲۴جمادی‌الثانی ۱۲۷۹قمری /۱۷دسامبر ۱۸۶۲میلادی با دولت ایران به امضا رسید. در آن زمان صدارت ایران با امین‌الدوله بود که با انگلیسی‌ها رابطه صمیمانه‌ای داشت. ماموران انگلیسی هنگام مطالعه، برای کشیدن خطوط تلگرافی پی‌بردند که کشیده‌شدن خطوط تلگراف زمینی در بخشی از نواحی ساحلی بلوچستان، برای کنترل و سرانجام جدایی این نواحی مجاور، فرصت مناسبی می‌تواند باشد. بنابراین تحقیق و بررسی از این نواحی بر عهده سر فردریک گلداسمیت گذاشته شد.

 

انگلیس و حفظ خطوط تلگرافی توسط سرداران بلوچ

با عبور سیم تلگراف از بلوچستان، دولت انگلستان گلداسمیت را با چند افسر دیگر به بلوچستان فرستاد، اما آن‌ها با مقاومت و مخالفت بلوچ‌ها مواجه شدند. افسران انگلیسی به فرماندهی گلداسمیت به این نتیجه رسیدند که تنها از طریق کنار آمدن با سران طوایف و قبایل می‌توانند بر حاکمیت خویش در بلوچستان تداوم بخشند. به همین خاطر عمده سران، خان‌ها و سردارهای بلوچ را با دادن اسلحه و مقرری فریب دادند و به بهانه عبور خط تلگراف در هر محل تلفنخانه‌ای برپا کردند و پرچم انگلیس را بر فراز آن برافراشتند.

 

بدین سان انگلیسی‌ها در سرتاسر بلوچستان نفوذ کردند و از طریق محدود مقرری که به سرداران بلوچ می‌دادند از آن‌ها تعهد گرفتند تا از سیم‌های تلگراف مراقبت کنند. در این میان عده‌ای دیگر از بلوچ‌ها که بهره‌ای نبرده بودند، دست به تحریکات زدند، در نتیجه سیم‌های تلگراف را قطع و برای ماموران انگلیسی مزاحمت ایجاد می‌کردند و بعضی از کارکنان را کشته، برخی را اسیركردند. این پیشامدها سبب شد دولت انگلیس از ایران بخواهد مرز بین ایران و هند در بلوچستان تعیین شود. دولت ایران با این تقاضا موافقت نكرد. گلداسمیت بلوچ‌ها را تحریک كرد تا دوباره مبارزات خودشان را آغاز کنند. ناصرالدین شاه متوجه این خطر شد که چنانچه رضایت انگلیس را فراهم نکند، ممکن است بلوچستان تصرف شده را از ایران مجزا کند.

 

در سال ۱۲۸۸قمری انگلستان عده‌ای سرباز هندی را به پنجگور فرستاد و خیال داشت تمامی بلوچستان را فتح کند. ناصرالدین شاه از این نقشه باخبر شد و با سفیر انگلیس در تهران در این باب مذاکره كرد. سفیر انگلیس اظهار کرد که اگر دولت ایران خواهان دوستی با دولت انگلیس است، باید خطوط مرزی بلوچستان را با مرز هند تعیین کند. ناصرالدین شاه نیز این پیشنهاد را پذیرفت.

 

از طرف ایران وزیر خارجه‌میرزا سعیدخان و آصف الدوله حاکم کرمان و چند نفر دیگر معلوم شدند. از طرف انگلستان گلداسمیت و دو افسر مهندس تعیین‌شدند، اما نتیجه مطلوبی حاصل نشد. در این جلسه قرار شد دولت انگلیس سالی سه هزار تومان جهت محافظت از تیرها و سیستم تلگرافی که در قسمت بلوچستان واقع می‌شد پرداخت‌كند و تعیین مرزها به ملاحظاتی، نامعلوم و مسکوت ماند. در این زمان انگلیسی‌ها با کاشتن تیرهای تلگراف در گوشه گوشه بلوچستان و گسترش نفوذ خود دراین سرزمین و در نهایت با تفرقه انداختن بین مردم بلوچستان کم‌کم به اهداف خود نزدیک‌تر شدند.

 

ghan​oondaily.‎​ir

مرجع : سرپوش

بر فضاپیمای «جمینی» چه گذشت؟

دلایل روان شناسانه بی نظم بودن بعضی انسان ها و تاثیرات نامناسب بی نظمی بر روان

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا