میان مردم کوچه و بازار خودت را پیدا کن – موفقیت

جمعه 4 فروردین 1396 موفقیت
روانشناسی,قدرت ذهن,شناختن خود,رازهای موفقیت
میان مردم کوچه و بازار خودت را پیدا کن

ایران مطلب : مردم کوچه و بازار یا مردمی که بطور اتفاقی با آنها برخورد می کنیم، برای نوازش منابع قابل اعتمادی نیستند و به همین دلیل ما با مردم رابطه برقرار می کنیم. نسبت روابط با نوازش،مثل نسبت انبار گندم است به نان،یعنی یک ذخیره تضمین شده. اهمیت فرد، معمولا به مجموع روابطش با دیگران بستگی دارد.اگر می خواهید بدانید چه کسی هستید،میزان روابط خود را در نظر بگیرید.تهیه فهرستی از نقش هایی که دارید، مفید است.یک زن می تواندهمسر،مادر،فرزند،خاله یا عمه یا هردو، خواهر،تبعه یک کشور،معلم،دوست،همسایه،دانشجو،ورزشکار،سرمایه گذار،فیلسوف،عضو انجمن خیریه،یا مهندس راه و ساختمان باشد.

شما هم فهرست خودتان را درست کنید.یک مرد هم می تواند همه نقش های فوق را داشته باشد،البته به استثنای مادر ،خاله، عمه و خواهر که البته می تواند همتای آنها در جنس مذکر باشد.شخصیت شما در ارتباط با دیگران با توجه به نقشی که می پذیرید،متفاوت و منحصر بفرد است.رفتار و شخصیت شما در رابطه با همسرتان متفاوت از رفتار و شخصیت شما در رابطه با همسایه است، همان طور که با اعضای فلان باشگاه فرق می کند.یکی از راه های مفید برای تجسم کردن روابط خود با دیگران ،کشیدن نموداری است که خود را در دایره وسط قرار دهید، و هریک از آدم های زندگیتان را در دایره های اطراف.خطوط میانی، نشانه ارتباط شما با آن هاست.

جز جدا نشدنی هر رابطه، حقی است که شما برای آن قائل می شوید، به عبارت مشخص تر یعنی حقی که این رابطه نسبت به ساعات زندگی شما در طول شبانه روز دارد.این همان چیزی است که یک رابطه را از یک آشنایی اتفاقی در خیابان و یا برخوردی کوتاه در فروشگاه متمایز می سازد.به عقیده ما، همین آشنایی های تصادفی نیز ایجاد حق می کند، چه از نظر آداب و رسوم و چه از این نظر که می تواند در مواقع اضطراری کمک کننده باشد.حداقل اعتبار آن نیز انسان بودن دوطرف رابطه است، اما حق روابط شخصی اولویت دارد.

اگر شما حق یکی از روابط خود را انکار کنید و با گفتن “متاسفم،برای شما وقت ندارم” عملا آن را قطع نمایید، آن رابطه برای شما وجود خارجی نخواهد داشت.شخصی که شما با او روابط خود را قطع کرده اید، ممکن است باز هم دور و بر شما باشد، اما شما دیگر حضور او را احساس نمی کنید. به این ترتیب،ممکن است این شما باشید که احساس تنهایی می کنید.

در دو دهه شصت و هفتاد میلادی که می توان آن را دهه های آزادی و جستجو نامید، بسیاری از مردم در آمریکا تصمیم گرفتند همه چیز را رها کنند و بروند “خودشان را پیدا کنند”. بعضی به جزایر دور افتاده رفتند و برخی به قله های بلند تبت، بعضی هم روانه چین شدند.بسیاری از آنان برای همیشه رفتند؛همه روابط خود را قطع کردند و همسر و بچه و کار و تعهدات خود را رها ساختند.

بسیاری از آنها نه تنها خودشان را پیدا نکردند، بلکه فهمیدند به قول معروف “در هر جایی که روی آسمان همین رنگ است” گم شده اند، زیرا از همه روابطی که هویتشان راتعیین می کرد بریده بودند، نه خود را یافتند و نه هیچ کس دیگر را.

ما وقتی حضور دیگران را احساس می کنیم که اجازه دهیم آنها بخشی از وقت ما را داشته باشند.

بعد از تهیه فهرستی از روابط خود،متوجه می شویم که باید اولویت ها را در نظر داشته باشیم.ما نمی توانیم برای همه در همه اوقات، همه چیز باشیم.باید ببینیم به چند نفر می توانیم جوابگو باشیم؟ کدام روابط برای ما حیاتی است؟ افراد خانواده و دوستان مهم اند یا سازمان هایی با هدف مشخص مثل کلیسا و موسسات خدماتی و خیریه و افراد آن؟وقتی شما شصت و پنج ساله شدید اعضای تیم فوتبال شما کجا هستند؟ همکارانتان کجا هستند؟رفقای محله کجا هستند؟جواب هیچ یک از این سوال ها چندان مهم نیست، اما خود سوال مهم است.با هر دست که می دهیم از همان دست پس می گیریم و این ما را به یاد حرف اندوهبار خانمی خیلی اجتماعی می اندازد که می گفت: “وقتی بچه‌هام کوچک بودن،زیاد حوصله‌شون را نداشتم و همیشه می گفتم کی می‌شه بزرگ بشن.حالا که دیگه بزرگ شدن،اونا حوصله من رو ندارن.”

تعداد افرادی که در زندگی ما نقشی دارند،ممکن است خیلی زیاد باشد. از سوی دیگر خطر کمی تعداد این افراد و مأیوسانه چسبیدن به آنها و در نهایت، از دست دادن آنها را نیز باید در نظر داشت.

نوشته :  تامس.آ.هریس

منبع : مجله روانشناسی جامعه

منبع : ایران مطلب

کلید پولدار شدن برخی افراد - موفقیت

برای پیشرفت در زندگی این ۱۰ کار را کنار بگذار! - موفقیت

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا