رمان اوراکل به قلم هما پور اصفهانی

چهارشنبه 28 دی 1401 کتاب
رمان اوراکل

مشخصات کتاب اوراکل

نام کتاب:رمان اوراکل

ژانر رمان اوراکل: پلیسی ، جنایی ، اجباری ، اجتماعی ، معمایی

نويسنده رمان: هما پور اصفهانی

تعداد صفحات: 1115

درباره کتاب اوراکل

از ژانرهای ادبی که مخاطبان بسیار زیادی هم دارد، ژانر جنایی یا پلیسی است. برای خوانندگانی که به فضای تعقیب و گریز و معمای مبهم علاقه دارند، هیجان موجود در توصیفات و نوشته ی کتاب ها می تواند حتی از سینما هم بیشتر باشد. چرا که هیچ لنزی حریف کیفیت تخیلات یک ذهن ماجرا جو نمی شود.

اصولا آنان که طرف دار کتاب و کتاب خوانی اند در مورد همه ی ژانر ها چنین نظری دارند اما آنچه در مورد ژانر جنایی، مسئولیت نویسنده را بیشتر می کند این است که محتوا فدای هیجان نشود و کتاب در عین ایجاد فضای شورانگیز و پر هیجان، حرفی هم برای گفتن داشته باشد.

از آنجایی که پس زمینه ی آشوب و تعقیب و گریز در تمام آثار جنایی دیده می شود، اهمیت قصه و خط داستان در این ژانر دو چندان می شود.

نویسنده  کتاب اوراکل

هما پور اصفهانی،  یکی از رمان‌نویسان جوان ایرانی است که آثارش در بین خوانندگان جوان و دوست‌داران رمان و ادبیات داستانی، جای خود را باز کرده است. هما پور اصفهانی ۱۲ اسفند ۱۳۶۹ در اصفهان به دنیا آمد.

هما پور اصفهانی، نویسنده ی جوان ایرانی که با آثار آرمان گرایانه و رمانتیک در بین مخاطبان جا باز کرده است در جدید ترین اثر خود به نام اوراکل، این بار فضای عاشقانه اش را با ژانر جنایی آمیخته و یک داستان پلیسی از فرار مردی جوان را ارائه می کند.همه رمان های هما پور اصفهانی  در اینجا بخوانید

 

 

خلاصه‌‌ای از رمان اوراکل:

 

داستان در مورد پسری‌‌ است به نام مهراد صباغ، تاجری موفق و به نام که متهم می‌ شود به سر به نیست کردن دوست و شریک خودش الیاس…

اما قبل از اینکه دستگیر شود می ‌گریزد که بتواند مدارکی برای بی ‌گناهی خودش جمع کند.

در این راه دختری به نام مارال که چند ماه قبل تر به اجبار، مجبور به عقد او شده است، او را تعقیب می ‌کند که با لو دادنش بتواند وی را مجبور به طلاق خودش بکند.
اما مهراد سر بزنگاه متوجه مارال می‌شود و او را حبس می‌ کند…
آیا مهراد موفق می ‌شود بی‌ گناهی خودش را ثابت کند؟

آیا مارال می ‌تواند خودش را نجات بدهد؟

قسمتی از رمان جدید اوراکل

اتاق در تاریکی محض فرو رفته بود … نه چراغ خوابی روشن بود و نه پرده زخیم و تیره اتاق اجازه می داد هیچ نوری از چراغ های داخل کوچه به درون اتاق نفوذ کند! طبق عادت همیشگی اش لحاف کلفت را از روی خودش کنار زده و به زور قرص خوابی که خورده بود به خوابی نیمه عمیق فرو رفته و از عالم و آدم بی خبر بود … شاید در کل یک ساعت از خوابیدنش گذشته بود!

این اوراکل قدر در شش شب قبل بی خوابی کشیده بود که آن شب حریصانه خواب جعلی و کمکی اش را در آغوش گرفته و قصد نداشت بیدار شود … از نظر خودش دیگر جز خواب هیچ چیزی نمی توانست برایش تسکین باشد! از بیرون اتاق صدا می آمد … صدای پا … کسی داشت می دوید … ترسان و هراسان می دوید … تنها عکس العملش به صداهای رعب آور این بود که از دنده چپ بچرخد و طاق باز شود!

خوابش سنگین تر از این حرف ها بود که با یک صدای پا بیدار شود … در اتاقش ناگهانی باز و محکم و توی دیوار پشتش کوبیده شد … این دیگر صدایی نبود که بیدارش نکند! خواب از چشمانش گریخت … لای پلکش را به زحمت گشود و به کسی که بین چارچوب در ایستاده و به او خیره مانده بود نگاه کرد … دختر همین که مطمئن شد او را بیدار کرده جلو دوید!

ساکی که توی دستش بود را روی زمین انداخت و در کمد او را گشود … همین طور که تند تند هر چه به دستش می رسید را داخل ساک می چپاند نفس بریده و ترسیده گفت: پاشو مهراد … پاشو ! دارن می آن … باید بری ! مهراد سرش می کوبید … گیج می رفت … می چرخید … چشمانش تار می دید!

دستش را اوراکل بالا آورد و آهسته روی شقیقه اش فشرد … دختر به سمتش چرخید و این بار جیغ کشید … مهراد با توام … باید بری … این جا دیگه امن نیست … نگهبانی گفت که دارن می … صدای زنگ در بلند شد … مهراد که تا آن لحظه فقط توانسته بود به زور لب تخت بنشیند با صدای زنگ در و جیغ همزمان دختر از جا پرید و هجوم برد سمت پنجره و پرده زخیم سیاه رنگ را کنار زد!

نور چرخان قرمز رنگ ماشین پلیس مو به تنش راست کرد … این جا پایان خط بود ؟ دیگر به ته رسیده بود …

رمان توسکا

رمان توسکا اثر هما پور اصفهانی

رمان های هما پور اصفهانی

معرفی رمان های هما پور اصفهانی

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا