حکایت مردان روشن ضمیر

دوشنبه 17 بهمن 1401 شعر

حکایت مردان روشن ضمیر از باب ششم کتاب بوستان سعدی می باشد.

یکی را ز مردان روشن ضمیر/امیر ختن داد طاقی حریر

ز شادی چو گلبرگ خندان شکفت/نپوشید و دستش ببوسید و گفت:

چه خوب است تشریف میر ختن/وز او خوب تر خرقهٔ خویشتن

گر آزاده‌ای بر زمین خسب و بس/مکن بهر قالی زمین بوس کس

 

حکایت یکی نان خورش جز پیازی نداشت

حکایت در عزت قناعت

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا