حکایت شکم صوفیی را زبون کرد و فرج

شنبه 15 بهمن 1401 شعر

حکایت شکم صوفیی را زبون کرد و فرج از باب ششم کتاب بوستان است ، سعدی در این حکایت درباره خوش خوری سخن گفته است.

شکم صوفیی را زبون کرد و فرج/دو دینار بر هر دوان کرد خرج

یکی گفتش از دوستان در نهفت/چه کردی بدین هر دو دینار؟ گفت

به دیناری از پشت راندم نشاط/به دیگر، شکم را کشیدم سماط

فرومایگی کردم و ابلهی/که این همچنان پر نشد وآن تهی

غذا گر لطیف است و گر سرسری/چو دیرت به دست اوفتد خوش خوری

سر آنگه به بالین نهد هوشمند/که خوابش به قهر آورد در کمند

مجال سخن تا نیابی مگوی/چو میدان نبینی نگه دار گوی

وز اندازه بیرون، مرو پیش زن/نه دیوانه‌ای تیغ بر خود مزن

به بی رغبتی شهوت انگیختن/به رغبت بود خون خود ریختن

حکایت در عزت قناعت

حکایت در مذلت بسیار خوردن

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا