حکایت از پیری در راه حجاز از با دوم کتاب بوستان است ، سعدی در این قسمت درباره ی خدمت کردن به خلق بهتر از هفتاد رکعت نماز است در قالب حکایت شعر سروده است.
شنیدم که پیری به راه حجاز/به هر خطوه کردی دو رکعت نماز
چنان گرم رو در طریق خدای/که خار مغیلان نکندی ز پای
به آخر ز وسواس خاطر پریش/پسند آمدش در نظر کار خویش
به تلبیس ابلیس در چاه رفت/که نتوان از این خوب تر راه رفت
گرش رحمت حق نه دریافتی/غرورش سر از جاده برتافتی
یکی هاتف از غیبش آواز داد/که ای نیکبخت مبارک نهاد
مپندار اگر طاعتی کردهای/که نزلی بدین حضرت آوردهای
به احسانی آسوده کردن دلی/ به از الف رکعت به هر منزلی
ارسال دیدگاه