
گفتار اندر نگه داشتن خاطر درویشان شعری از باب اول کتاب بوستان سعدی می باشد که در آن سعدی به نیکی کردن و نگه داشتن حرمت بزرگتر پند داده است.
مها زورمندی مکن با کهان / که بر یک نمط مینماند جهان
سر پنجهٔ ناتوان بر مپیچ / که گر دست یابد برآیی به هیچ
عدو را به کوچک نباید شمرد / که کوه کلان دیدم از سنگ خرد
نبینی که چون با هم آیند مور / ز شیران جنگی برآرند شور
نه موری که مویی کز آن کمتر است / چو پر شد ز زنجیر محکمتر است
مبر گفتمت پای مردم ز جای / که عاجز شوی گر درآیی ز پای
دل دوستان جمع بهتر که گنج / خزینه تهی به که مردم به رنج
مینداز در پای کار کسی / که افتد که در پایش افتی بسی
تحمل کن ای ناتوان از قوی / که روزی تواناتر از وی شوی
به همت برآر از ستیهنده شور / که بازوی همت به از دست زور
لب خشک مظلوم را گو بخند / که دندان ظالم بخواهند کند
به بانگ دهل خواجه بیدار گشت / چه داند شب پاسبان چون گذشت؟
خورد کاروانی غم بار خویش / نسوزد دلش بر خر پشت ریش
گرفتم کز افتادگان نیستی / چو افتاده بینی چرا نیستی؟
بر اینت بگویم یکی سرگذشت / که سستی بود زین سخن درگذشت
ارسال دیدگاه