
كيفيتها (مثل کیفیت آموزش، کیفیت فضا، کیفیت مصالح …) در كليت خود تعين دروني و اساسي پديدهها ميباشند، كه آن را تبديل به چيزي ميكنند كه ميبايستي باشد و بدينوسيله يك چيز را از همه چيزهاي ديگر متمايز ميگردانند. مانند دو خيابان يكي پر رفت و آمد و سرزنده و ديگري دورافتاده و آرام.
- كميت در مقابل هستي يك چيز، تظاهر بيروني و خنثي (ارزشگذاري نشده) آن ميباشد. چيزي كه در خيابان مثال بالا را تنها از جهت عرض، طول، تعداد و تقاطعها مورد بررسي قرار داده و توجهي به سرزندگي يا آرامش آنان ندارد.
- هر كميت داراي كيفيت خاص خود ميباشد از طرفي هر كيفيتي نيز بيش و كمي را اجازه ميدهد، به عبارت ديگر اجازه كمِي كردن را به خود ميدهد.
- يك خيابان با عرض 16 متر و طول 1000 متر، در مقايسه با خياباني به عرض 60 متر و طول 1000 متر، ويژگي كيفي متفاوتي را ارائه ميدهد، هر چند كه در مقايسه ميان آن دو، توجهي به كيفيات نشده باشد. همچنين كيفيت يك فضا را هم ميشود با تغيير كمِي تغيير داد. سرسبزي يك خيابان با از ميان رفتن بخشي از كميت عناصر سبز كم ميشود.
- كيفي يك پديده يا براي تغيير كيفي آن،كميت پديده همچون دستافزاري قدرتمند عمل ميكند و بدون در دست داشتن اين ابزار به عمل آوردن كيفيتي مطلوب غيرممكن است.
- كيفيت، چگونگي يك چيز يا پديده ميباشد كه تأثير عاطفي و عقلاني خاص بر انسان ميگذارد.
- این کیفیت ها در معماری و طراحی به کمک نرم افزارهای طراحی نمایش داده می شوند یا پس از اجرای طرح.
- منظور از كيفيت از طرفي خاصيتها و ويژگيهاي اصلي يك چيز است (براي نمونه سكون و دلبازي در يك ميدان، از طرف ديگر كيفيت، كليت و سيستمي از جزء كيفيتهائي است كه يك چيز را بوجود آوردهاند. (براي نمونه تناسبات، رنگ، ميزان محصوريت در همان ميدان مثال قبل). به همين خاطر ميتوان يكبار با ديدگاهي كلنگرانه، ويژگيهاي اساسي و ماهوي يك چيز را بررسي نمود، و يا ميتوان از ديدگاهي جزءنگرانه تك تك كيفيتها )جزء كيفيتها( را بررسي نمود.
- كيفيتها بدين دليل، آن تعين از چيز هستند كه به آن يك ثبات نسبي بخشيدهاند يا به قول ارسطو كيفيتها آنهائي هستند كه “تفاوت يك موجود را” تعيين ميكنند.
- معمار با ابزاری که در دست دارد می تواند کیفیت یک فضا را تیین کند. کف سقف و بدنه و عناصر داخلی فضا دست اویز های معمار هستند….
زیبایی
- منظور توقعاتي است كه انسان از هر فضاي شهري دارد، صرفنظر از اينكه ميدان باشد يا خيابان يا هر فضاي شهري ديگري. ( توقعات عام)
- انسان معمولاً در مواجهه با فضاي شهري و يا شنيدن نام آن خواستار آن است كه احساسهاي خاصي در وي برانگيخته شود. وي توقع دارد كه اين فضا، زيبا، داراي وحدت، هويت، امنيت و آسايش بوده، امكان پيوند با ديگران را براي وي بوجود آورد.
انبساط خاطري است كه از ادراك يك چيز، فرايند و يا رويداد بهانسان دست ميدهد. (هگل)
بازي ماهرانه يك فوتباليست، سخنراني متين و يا هيجانانگيز يك سياستمدار، وزن و قافيه يك قطعه شعر و… تأثيري بر ما ميگذارد كه آنها را زيبا ميدانيم. هر فعاليت سازنده انساني در جهت واقعيت بخشيدن به ايدهآلها ميباشد. تطابق يا قرابت وضعيت عيني موجود ادراك شده با ايدهآلهاي ما انبساط خاطر و لذتي ايجاد ميكند كه به آن زيبائي گويند.
زيبائي فقط يك امر بصري نيست. بازي يك فوتباليست به همان اندازه برايمان لذتبخش و زيباست كه اجراي يك قطعه موسيقي توسط يك پيانيست.
از آنجا كه ايدهآلها و ارزشهاي افراد و جمع با ديگران داراي تفاوتهائي است، زيبائي نيز يك مقوله مطلق و ثابت نميباشد. مفهوم ايدهآلهاي زندگي در جوامع، گروهها، و افراد متفاوت است و در طول زمان دستخوش تغيير و تحول ميگردد. از آنجا كه معيارهاي زيبائي نيزشديداً وابسته به فرهنگ يك جامعه يا گروه ميباشند در طول زمان تغيير مييابند. بسياري از مواردي كه در گذشته به چشم نياكان ما زيبا بنظر ميرسيدند، امروزه ديگر براي ما زيبا نيستند، يا معيارهاي زيبائي ما و يك آمريكائي يا آفريقائي متفاوت است.
از اين طريق ميتوان مقوله سليقه را نيز توضيح داد. تفاوت سليقهها، ناشي از ادراك، دانش، تجربه و ارزشهاي حاكم بر فرد است.
با توجه به اينكه تجربيات و تربيتها در همه افراد بطور يكسان اتفاق نيفتاده است، لذا افراد داراي سليقههاي كم و بيش متفاوتي ميباشند. بايد در نظر داشت كه اشتراكات زياد در شرايط اجتماعي و فرهنگي باعث ميشود كه افراد داراي سليقههاي مشتركي هم باشند كه اين اشتراكات در يك گروه يا جامعه بيش از تفاوتهاي فردي است. واقعيتي است كه براي طراح مجوز خلق اثري زيبا را براي جمع صادر مينمايد. ولي اين مسئله نبايد موجب شود كه طراح سليقه فردي خود را )هر چند كه او نيز عضوي از جامعه است) به نام سليقه جمعي به جامعه تحميل كند. ( سه نگرش در طراحي)
طراحان ما به دليل تأثير شديدي كه نظام آموزشي تخصصي ما از غرب دارد، راهحلهائي را ارائه مينمايند كه با ارزشها و معيارهاي مردم كوچه و بازار نه فقط متفاوت، بلكه در تناقض است و تعجب ميكنند كه مورد استقبال عموم قرار نميگيرد.
اين امر دليل كج سليقگي مردم نيست، بلكه دور ماندن طراح از ارزشها و معيارهاي زيباشناختي جامعه ميباشد. نخبهگرائي يكي از بزرگترين خطراتياست كه جامعه طراحي ما را تهديد مينمايد. نظرسنجي و مشاركت مردمي تمهيداتي است كه ميبايستي در مقابل اين آفت مدنظر قرار گرفته و اعمال شود.
براي بسياري، زيبايي يعني داشتن كيفيات فريبندگي و دلربايي، در حاليكه اين موضوع زرق و برق و تجمل است و افراط در آن باعث خنثي ماندن و بياثر شدن ميشود. به خاطر داشته باشيم كه توازن و تناسب از اصول اساسي زيبايي است و اگر وجود نداشته باشد، اساساً آن چيز نميتواند زيبا باشد
ارسال دیدگاه