مشخصات کتاب تنگسیر
نویسنده : صادق چوبک
کشور : ایران
زبان : زبان فارسی
گونه ادبی : ادبیات داستانی
تاریخ نشر: ۱۹۶۳
شمار صفحات : ۲۳۲
معرفی نویسنده کتاب تنگسیر
صادق چوبک در تیرماه ۱۲۹۵ در بوشهر متولد گردید و در سال ۱۳۷۷ در برکلی چشم از جهان بربست طبق وصیتی که کرده بود جسدش را سوزاندند.چوبک را همراه بزرگ علوی و هدایت پدر داستان نویسی نوین ایران میدانند.از آثار مشهور او میتوان به انتری که لوطی اش مرده بود , سنگ صبور و تنگسیر اشاره کرد.
درباره کتاب تنگسیر
داستان تنگسیر، قصهای گرم و دلنشین از دل جنوب ایران است. از شروع کتاب به بوشهر سفر میکنید. گرمای نخلها، لباسها، گویشها، هوای آفتابی، لنجها، و هر خط و کلام با مهارتی نوشته شده که شما را درگیر خطهای داستان میکند. توصیفات دقیق و قوی و گاها بریده بریده از محلههای بوشهر، فضاها، گویش زیبای جنوبی و گفتوگوهای تاثیرگذار داستان از نکات برجسته و منحصر به فرد آن محسوب میشود. به طوری که حس میکنید یک نفر قصه قهرمانی جنوبی را برایتان تعریف میکند که البته شیوه داستانگویی آن به هیچ وجه به قول کتابخوانها آبگوشتی و هندی نیست!
جملاتی از کتاب تنگسیر
- چقده آدم زیر این خاکا خوابیده؟ بُوایِ بوای بوام و ننیه ننیه ننیه ننم همشون زیر این خاکند. یه زندگی این جوری، چرا باید مثل گرگ و کفتار به جون هم بیفتیم؟ چرا آخه اینا بایس پولای من را بخورن؟ مگه خیال میکُنن که جای دیگه هم غیر از اینجا هس که بخوابن؟
- سگ لقلق میزد و خودش را دنبال محمد میکشاند. لاغر و مردنی و بیرمق گر گرفته بود و لهله میزد.
«دلم خیلی از این مردم گرفته. باور میکنی دلم میخواس جای تو باشم و با شماها زندگی میکردم؟ آخه شماها که به همدیگه نارو نمیزنین. شما که دروغ و دغل تو کارتون نیس. اگه بدونی این کریم حاج حمزه چه آدم بیرحمیه. هرچی پول داشتم بالا کشیده. پولی که بیس سال جون کندم و یه پول یه پول جمعش کردم، همش تو سوارخ بافور کرده. بیا زبون بسه خیلی لهله میزنی. بریم خونیه ما یه خرده نون و آب بخور حالت جا بیاد. اصلا بیا دم کپر ما بمون. هرچی داریم با هم میخوریم.» - دلش میخواست بچههاش پهلوش بودند و آنها را میگرفت تو بغلش و ماچ و نازشان میکرد. او پول را بعد از شوهرش برای چه میخواست؟ یک چنان شوهر و یک مرد خوبی چون محمد که بُتِ دهکده بود و از زن و مرد همه او را ستایش میکردند را از دست بدهد و عوضش به یک کیسه پول چرکین دلش را خوش کند؟ تمام دنیا فدای یک تار موی محمد. سکسکه و اشکش تنش را به لرز درآورد. تو نافش پیچ افتاده بود. بلند گریه میکرد
خلاصه کتاب تنگسیر
داستان درباره زندگی مردی به نام زایر محمد است. مردی قوی هیکل، درستکار و مردمدوست. زایر محمد در جنگهای تنگسیر با انگلیسیها در کنار علی دلواری جنگیده و مدتی را هم برای انگلیسیها کارگری و اهنگری کرده است. او مقداری از در آمدش را چند سال پسانداز میکند و در ادامه چند نفر پولش را برای شراکت میگیرند.
در طول داستان شاهد رفت و آمدهای محمد برای پس گرفتن پولش هستیم. اما متوجه میشویم که آن افراد منکر پول او شدهاند و یا ادعا میکنند که پولی برای پس دادن ندارند. داروغه و دو شریکاش سه فردی هستند که زنجیروار در این موضوع دخیل هستند و هر بار با توهین و تحقیر زایر محمد را از خود دفع میکنند.
مرد دلیر تنگستانی زمانی که میبیند نمیتواند از راه قانون و صحبت و خواهش پولش برنمیگردد تصمیم میگیرد خودش با اسلحه حقش را بگیرد. و این سه نفر را به قتل میرساند و…
ارسال دیدگاه