روش نوشتن اهداف برای خلق آرزوها

خلق تمام آرزوها، اهداف و رویاها فقط با یک تصمیم شروع می شود. تصمیمی که به شما می گوید از زندگی چه می خواهید و هرگاه تصمیم گرفتید باید به سرعت کاری انجام دهید. هر کاری که شما را در مسیر رسیدن به اهداف قرار دهد و شاید بعد از تصمیم گرفتن مهمترین قسمت، نوشتن اهداف و آرزوها و سپردن آن به دست کائنات و فرشته های خداوند باشد.

خدا در قرآن در سوره ی قلم می فرماید:ن والقلم و مایسطرون.

این آیه ی قرآنی نشان می دهد که خداوند خودش به قدرتی که قلم و نوشتن و قدرتی که در نوشتن وجود دارد قسم یاد می کند. وقتی خداوند به قدرت نوشتن اذعان می کند پس چرا شما از این قدرت برای نوشتن اهدافتان استفاده نکنید؟

در اصل تنها دلیل نوشتن اهداف این است که اهداف و آرزوها را در ذهن تان تصور کنید و همین تصویر سازی ها و تجسم ها کردن ها شما را مجبور می کند که برای رسیدن به اهدافتان شب و روز تلاش کنید و خواب را از چشمانتان بگیرید. شاید قبلاً این را شنیده باشید که تنها 3 درصد از مردم دنیا ثروتمندند و نیمی از ثروت دنیا را در اختیار دارند و این اشخاص همان هایی هستند که اهداف و رویاهایشان را در دفترچه ی آرزوهایشان یادداشت کرده اند و هر روز آن را مرور می کنند و همین نوشتن اهداف باعث شده تنها 3 درصد از مردم موفق باشند.

 

نوشتن اهداف و آرزوها

تفاوت میان آرزو و هدف چیست؟

تفاوت عمده ی این دو فقط در نوشتن خلاصه می شود. شاید جالب باشد این را بدانید که اگر آرزوها و اهدافتان را بدون اینکه یادداشت کنید فقط در ذهنتان تصور کنید فقط و فقط یک رویا به حساب می آید اما زمانی که آن را یادداشت می کنید و هر روز آن را مرور و برای رسیدن به آن کاری انجام می دهید، دیگر رویا محسوب نمی شود و این می شود، هدف.

نوشتن اهداف و آرزوها گامی بلند به سمت موفقیت است، همان طور که خداوند در سوره ی قلم به قدرتی که قلم و نوشتن دارد قسم یاد می کند. پس مطمئن باشید که نوشتن اهداف آنقدر تمرکزتان را زیاد می کند که به هر هدفی فکر کنید و آن را در ذهنتان تصور کنید بعد از مدتی خلق می شود.

با نوشتن اهداف شما آن چیزی را که قرار است در آینده به دست بیاورید از هم اکنون دست به خلق آن می زنید و چنان به شما انگیزه می دهد که سرعت رسیدن به اهداف را بیشتر می کند. اگر در زندگیتان هدفی نداشته باشید در اصل مانند یک مرده ی متحرک هستید که شب و روزتان یکسان است و هیچ انگیزه ای برای ادامه ی زندگی ندارید و اگر هدفی نداشته باشید به توانایی ها و مهارت های تان پی نخواهید برد.

اما زمانی که تصمیم می گیرید که به رویاهایتان دست پیدا کنید و این رویاها و اهداف را می نویسید، در اصل به کائنات دستور داده اید که شما تکه ای از وجود خدا هستید و می توانید خالق تمام چیزهایی باشید که در زندگی می خواهید.

قدم اول: از خودتان بپرسید که الان چه کسی هستید و قرار است به کجا بروید؟

قبل از اینکه اهدافتان را یادداشت کنید باید بدانید که چه می خواهید. در کل اشخاص خیلی زیادی هستند که متأسفانه نمی دانند از زندگی چه می خواهند و از جواب دادن به این سوال طفره می روند به خاطر اینکه اصلاً نمی دانند الان چه کسی هستند و قرار است به کجا بروند. خیلی ها هدفی ندارند و خیلی ها هم اصلاً رویایی ندارند که بخواهند آن را به هدف تبدیل کنند.

اگر نتوانید رویاپرداز خوبی باشید به هیچ عنوان نمی توانید به هدفتان برسید. پاسخ دادن به این سوال می تواند مسیر حرکت شما به سمت رسیدن به هدف را مشخص کند. فقط زندگی کردن با رویاها و رویاپردازی های الکی، شما را به جایی نمی رساند. باید بتوانید این رویاها را دنبال کنید. در هر سنی هستید از خودتان بپرسید که الان کجا هستید و قرار است به کجا بروید و وای به حال اشخاصی که نمی دانند به کجا می خواهند بروند.

اگر بدانید که الان و در همین لحظه چه کسی هستید و قرار است به کجا برسید به طور حتم مسیرتان مشخص تر خواهد شد و راحت تر می توانید هدف گذاری کنید و برای اینکه به این سوال جواب بدهید باید به خوبی فکر کنید. به طور مثال می توانید به این سوال اینگونه جواب بدهید: من محمد رضا استوار هستم، الان و در همین لحظه بیکار هستم ولی میخوام تا 5 سال آینده بزرگترین تولید کننده ی کیبورد کامپیوتر در کشور باشم.

خُب تا اینجا شما مشخص کردید که چه کسی هستید، چقدر درآمد دارید و قرار هست به کجا بروید. این همان مسیر مشخص شما برای هدف گذاری است و مطمئن باشید اگر این مسیر مشخص باشد شب ها دیرتر می خوابید و صبح ها با انرژی و امیدی مضاعف از خواب بیدار خواهید شد.

ولی یک نکته:

فقط مشخص کردن مسیر به عنوان هدف گذاری نیست. اولاً که باید اهدافتان را یادداشت کنید و ثانیاً هر روز برای رسیدن به هدفتان کاری انجام دهید حتی اگر کار کوچکی باشد.

قدم دوم: به اهدافتان ایمان و باور داشته باشید

تا حالا دقت کردید که خیلی از مردم ما شب و روز دعا می کنند، نماز می خوانند، قرآن می خوانند و در پیشگاه خداوند گریه و زاری می کنند که خدایا فلان دعای من را برآورده کن. احتمالاً با این دسته از افراد زیاد برخورد کردید. اما تا حالا به این نکته توجه کردید که چرا دعای این افراد در بیشتر مواقع هیچگاه برآورده نمی شود؟

یکی از دلایلی که وجود دارد این است که این اشخاص به دعا و نماز و قرآنی که می خوانند ایمان و باور ندارند و در اصل می توان گفت که این اشخاص به خدای خودشان ایمان و باوری ندارد که این دعایشان برآورده شود. اشخاصی که دعایشان برآورده می شود آنقدر به برآورده شدن آن ایمان و باور دارند که از خدای خود همیشه تشکر می کنند. هدف گذاری هم همین گونه است. اگر در رسیدن به هدفتان ایمان و باوری نداشته باشید یعنی اولاً به خدای خودتان باور ندارید و ثانیاً به خودتان، توانایی ها و مهارت هایتان ایمان و باور ندارید.

پس هرگاه هدف گذاری کردید اولاً همه ی کارها را به خدای خودتان بسپارید که تمام کائنات و آن چیزی که در آن است همه را مُسخر افکار شما کرده است و هر چیزی که به آن فکر کنید اتفاق می افتد و این عین جملات قرآن است. ثانیاً به توانایی هایتان باور داشته باشید. ایمان داشته باشید که به تمام اهدافتان خواهید رسید. چه الان باشد چه 5 سال آینده.

اگر باور داشته باشید که به هدف هایتان می رسید هیچ نیرویی به خصوص نیروی ضمیر ناخودآگاه تان نمی تواند جلو پیشرفت تان را بگیرد. اگر شما بگویید رسیدن به این هدف ممکن است، ضمیر ناخودآگاه هم آن را بدون هیچ پرسشی قبول می کند.

نوشتن اهداف و آرزوها

قدم سوم: انجام چه کارهایی برای شما لذت بخش است و به چه کارهایی علاقه دارید؟

به طور حتم یکی از مهمترین مواردی که رسیدن به هدف را برای شما آسان تر می کند این است که به دنبال کارهای مورد علاقه تان بروید. شاید تا به حال به اشخاصی برخورد کرده باشید که کارهایی را انجام داده اند و به موفقیت های بزرگی دست پیدا کرده اند که شما نسبت به همان کار هیچ علاقه ای ندارید.

حالا وقت این است که کارهایی که به آن علاقه دارید را یادداشت کنید و به این فکر نکنید که در این زمینه مهارت و توانایی ندارید چرا که همین علاقه باعث می شود روی مهارت ها و توانایی هایتان هم سرمایه گذاری کنید. پس تمام کارهای مورد علاقه تان را با توجه به احساسی که قرار است در آینده به شما منتقل کند انتخاب کنید.

خیلی از مردم دنیا وجود دارند که از شغل هایشان ناراضی اند و به همین خاطر هیچ گاه به هدف خود که بزرگترین آنها ثروتمند شدن هست نمی رسند و این مردم جزء همان 97 درصد افراد فقیر جامعه هستند. اگر می خواهید جزء 3 درصد باقی مانده باشید باید شغلی را انتخاب کنید که به آن علاقه دارید. وقتی به شغلی علاقه داشته باشید ایده هایی به ذهنتان می رسد که هرگز به آن فکر نکرده بودید و همین ایده ها می تواند شما را به سمت موفقیت هدایت کند.

به طور مثال شخصی را در نظر بگیرید که به تعمیرات خودرو علاقه دارد چون تعمیر کردن خودرو را به نوعی کمک کردن به دیگران می بیند و از خوشحالی مردم خوشحال می شود و این حس خوبی به وی می دهد. همچنین می داند که اگر تعمیرکار ماشین شد هیچ وقت بی پول نخواهد بود چرا که همیشه ماشینی هست که خراب شود و وی آن را تعمیر کند. پس تعمیر کردن خودرو به وی احساس آرامش، شادی و لذت می دهد.

اگر این شخص در ابتدای کار باشد همین تصورات، تجسم ها و رویاپردازی ها را با احساسی که دارد ادغام می کند و به یک هدف تبدیل می کند و برای رسیدن به آن تلاش می کند و همین علاقه اش باعث می شود به بهترین جاهایی که تصورش را نمی کرده، برسد.

پس سعی کنید هر علاقه ای دارید را روی کاغذ بیاورید. آنها را دسته بندی کنید و چند بار بخوانید و خط بزنید و مهمترین علاقه تان را یادداشت کنید و برای رسیدن به آن هدف گذاری کنید.

قدم چهارم: هر هدفی دارید را یادداشت کنید

نوشتن اهداف قدرت رسیدن به آن را زیاد می کند و تا زمانی که آن را ننویسید چیزی به جز آرزو و رویا نخواهد بود و همین مورد کوچک تفاوت بین افراد موفق و ناموفق را بیان می کند. افراد موفق با نوشتن اهدافشان ذهن نیمه هوشیارشان را طوری برنامه ریزی می کنند که بیشتر روی اهداف تمرکز داشته باشد و هر چه این تمرکز بیشتر باشد به طبع قدرت رسیدن به آنها را بیشتر می کند.

.

قبل از اینکه اهدافتان را یادداشت کنید باید یک لیستی از اهداف را آماده و آنها را با توجه به زمان دستیابی و رسیدن به آن اولویت بندی کنید و همچنین تمام هدف ها را به زمان حال بنویسید. به طور مثال ننویسید من یک خانه ی دو طبقه می خواهم. به خاطر اینکه کائنات اینگونه نوشتن ها را قبول ندارد و به طور حتم چیز عایدتان نخواهد شد.

اما یک نکته:

تمام اهدافتان باید واضح و روشن و کاملاً قابل دستیابی باشد. یک موقع ننویسید سال آینده من ماشین بنز آخرین سیستم می خواهم و بعد از یک سال که به آن نرسیدید کاملاً دلسرد و ناامید شوید و هدف هایتان را رها کنید. پس سعی کنید کاملاً واضح و روشن و دست یافتنی بنویسید.

به عنوان مثال اینگونه بنویسید: امروز 98/12/3 هست و بعد از یک سال زحمت و تلاش من یک خانه ی 3 خوابه در طبقه ی سوم یک واحد مسکونی 4 طبقه با یک پذیرایی و آشپزخانه ی بزرگ که یکی از اتاق های خانه مستر هست و به سمت جنوب است، خریدم.

هر چه قدر کامل تر و واضح تر بنویسید کار ذهن نیمه هوشیار و همچنین کار کائنات را خیلی راحت تر خواهید کرد به خاطر اینکه تصور و تجسم کردن این خانه در این طور مواقع برای ذهن خیلی ساده تر است تا نسبت به روش بالایی و از همه مهمتر اینکه این اهداف را به زبان حال می نویسید.

وقتی به زمان حال می نویسید ضمیر ناخودآگاه نمی تواند در مقابلش مقاومت کند و طوری آن را تصور و تجسم می کند که انگار همین الان این هدف به واقعیت پیوسته و آن را دارید. هرگز به زبان آینده بیان نکنید. مثلاً نگویید: من تا سال آینده خانه دار می شوم. وقتی اینگونه بیان کنید خُب به طبع ضمیر ناخودآگاه می گوید: این مربوط به زمان آینده است پس در حال حاضر به من ربطی ندارد.

پس تا جای ممکن تمام اهدافتان را به زمان حال بنویسید طوری که انگار به واقعیت پیوسته و الان آن را دارید.

فقط یک نکته را فراموش نکنید:

اولاً تمام اهدافتان را زمان بندی کنید. مثلاً بگویید که قرار است این خانه یا ماشین یا هر هدفی را در چه زمان و تاریخی به دست بیاورید و ثانیاً آنها را اولویت بندی کنید. اولویت بندی اینگونه است که فرض کنید شما 10 هدف بزرگ دارید اما زمان های رسیدن به آن نسبت به هم فرق دارد. از بالا تا پایین آنها را اولویت بندی کنید و سپس در دفترتان یادداشت کنید.

قدم پنجم: اهدافتان را تا جای ممکن دسته بندی و طبقه بندی کنید

اینجا مرحله ای است که باید تمام اهداف، آرزوها ی که یادداشت کرده اید را دسته بندی کنید. این اهداف را با توجه به زمان رسیدن به آن در یک برگه از بالا تا پایین یادداشت و آن را به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت دسته بندی کنید. این دسته بندی کردن ها کار شما را راحت تر می کند چرا که مسیر مشخص هست و می دانید که باید به کدام هدف و در چه مقطع زمانی برسید.

برای اهداف زمان مشخص کنید. اگر زمان در کار نباشد درک کردن آن برای ضمیر ناخودآگاه و کائنات کار سختی خواهد بود. ولی وقتی پای زمان در میان باشد به طور حتم کار شما هم راحت تر خواهد بود و می دانید که باید چقدر تلاش کنید تا به هدفتان برسید. دسته بندی کردن این اهداف بستگی به شخص خودتان دارد و می توانید به صورت زیر آن ها را تقسیم بندی کنید.

* اهداف کوتاه مدت ( می تواند به صورت هفتگی، ماهانه و یا یکساله باشد)

* اهداف میان مدت ( از 1 سال تا 2 الی 3 سال )

* اهداف بلند مدت ( از 5 سال تا 10 سال )

باز هم می توانید همین اهداف تعیین شده را به زمان های کوچکتر تقسیم بندی کنید. به طور مثال اگر قرار بر این باشد که شما بزرگترین کارخانه ی تولید کننده سوسیس و کالباس را در کشور داشته باشید باید اهدافتان را به روش بالا طبقه بندی کنید. وقتی اهداف بزرگتر باشند به طبع انگیزه ها هم باید بیشتر باشند. پس می توانید به روش زیر از آنها استفاده کنید:

* اهداف کوتاه مدت ( جمع آوری هزینه ها و برآوردها، خرید زمین، بدست آوردن سرمایه گذار)

* اهداف میان مدت ( ساختن مجموعه که ممکن از 1 الی 2 سال طول بکشد )

* اهداف بلند مدت ( تولید سوسیس و کالباس، بازاریابی، تبلیغات، فرهنگ سازی، برند سازی که در کل ممکن است 5 الی 10 سال طول بکشد .

 

نوشتن اهداف و آرزوها

قدم ششم: از کوچکترین کارهایی که شما را به اهدافتان نزدیک می کند، استفاده کنید

حالا که اهدافتان را مشخص و آنها را یادداشت کرده اید در قدم بعدی شما باید از دایره ی راحتی خودتان بیرون بیایید و هرگز به خودتان نگویید: دیگران هم این مسیر را رفتند و شکست خورده اند و منم شکست می خورم. اگر قرار است به اهداف و خواسته ها و رویاهایتان برسید باید از منطقه ی امن تان بیرون بیایید و توانایی ها و مهارت هایتان را به چالش بکشید و به صورت مداوم هر روز هر کاری که شما را به اهدافتان نزدیک و نزدیک تر می کند انجام دهید.

روی رسیدن به اهدافتان تمرکز کنید. با تمرکز کردن قدرت رسیدن به آنها را بیشتر و بیشتر می کنید و از خودتان بپرسید که از زندگی چه می خواهید. قرار است با کارهایی که هر روز انجام می دهید چه موقعیتی دست پیدا کنید. قرار است چه میزان ثروت به دست بیاورید. برای رسیدن به اهداف و رویاها با چه افرادی باید معاشرت کنید و چه افرادی را باید از زندگی تان حذف کنید.

قدم هفتم: پیشرفت های کاری تان را هر روز بررسی کنید

رسیدن به هدف برای هر شخصی زیبا و جذاب است به خصوص برای اشخاصی که انگیزه ی خود را از دست نمی دهند. برای اینکه این هدف ها و انگیزه ها از بین نرود تا جای ممکن هر روز یا چند مدت یک بار پیشرفت کاری خودتان را بررسی کنید.

به طور مثال اگر یک فروشگاه اینترنتی دارید و تازه آن را راه اندازی کردید بررسی کنید و ببینید چه اندازه کاربر وارد سایت می شوند، چه تعداد کاربر سریع سایت را ترک می کنند، چه مدت زمانی در سایت به گشت و گذار می پردازند، از نظر سئو و بهینه سازی سایت چقدر پیشرفت کردید، از نظر کلمات کلیدی در کدام صفحات گوگل حضور دارید، چه تعداد بک لینک ساخته اید و خیلی از موارد دیگر.

.

اگر مایل باشید می توانید پیشرفت های کاری و شخصی تان را در یک دفتر یادداشت کنید. اینگونه متوجه می شوید که چه میزان رشد و پیشرفت کرده اید و چه اندازه به هدفتان نزدیک و نزدیک تر شده اید. وقتی یادداشت می کنید بیشتر در ذهن ها می ماند. به عنوان مثال می توانید بنویسید که امروز تاریخ 97/11/10 هست و نسبت به 10 روز پیش 10 تا بک لینک بیشتر دریافت کردم یا نسبت به 10 روز پیش دو تا لینک از صفحه ی سوم جستجوی گوگل بالاتر اومدم. اینگونه نوشتن ها بیشتر شما را خوشحال می کند و اعتماد به نفستان را برای ادامه ی مسیر بیشتر و بیشتر می کند.

قدم هشتم: هر روز اهدافتان را مرور کنید و در صورت نیاز آنها را ویرایش کنید

تا زمانی که اهدافتان را به صورت روزانه مرور نکنید ضمیر و ذهن ناخودآگاه تان نمی تواند این اهداف را تجسم کند. مرور کردن اهداف باعث می شود تا تجسم کردن آن برای ذهن راحت تر باشد و از آن سو وقتی آن را هر روز در ذهن تان تجسم می کنید قدرتش زیادتر می شود و به طبع سرعت رسیدن به آن را زیادتر می کند.

روش دیگری که می توانید به کار ببرید این است که در کنار مرور کردن می توانید اهدافی را که نیاز به ویرایش دارد را ویرایش کنید. همین ویرایش و بازنویسی کردن ها می تواند تأثیر اهداف را بیشتر کند. به این ویرایش ها می توانید اهداف جدید اضافه کنید، کلمات انگیزشی اضافه کنید و در کل طوری بنویسید که انگیزه تان از این که هست بیشتر و بیشتر شود.

سخن آخر

تا جای ممکن سعی کنید خیال پردازی و رویاپردازی غیر واقع بینانه نداشته باشید. تا جای ممکن اهداف واقع بینانه و قابل دستیابی داشته باشید .