معرفی کتاب برادران کارامازوف
نام کتاب : برادران کارامازوف
عنوان اصلی : The Brothers Karamazov
نویسنده: فئودور داستایفسکی
کشور: روسیه
سال انتشار: ۱۸۷۹
ژانر: رمان کلاسیک
مناسب برای: همه افراد
خلاصه کتاب برادران کارامازوف
فئودور کارامازوف از همسر اولش یک پسر – دیمیتری – و از همسر دومش، دو پسر – ایوان و آلیوشا داشت. با این حال، هیچ یک از پسران کارامازوف در خانه خانواده بزرگ نشدند.پس از مرگ مادرانشان، پدر زناکار مست شان، آنها را به اقوام مختلف سپرده است تا تمام انرژی و زمان خود را به عیاشیهای بدنام خود اختصاص دهد.دیمیتری با باز شدن رمان روی سن میآید و از پدرش تقتاضای ارثیه ای که مادرش به جا گذاشته را میکند.
درخواست او مورد تمسخر قرار میگیرد. کارامازوف پیر وانمود میکند که از هر گونه پول یا دارایی افسانهای که متعلق به دیمیتری باشد، بیاطلاع است. با این حال، موضوع در اینجا به پایان نمیرسد. دیمیتری و پدرش خود را دشمنان خونی یکدیگر مییابند. زیرا علاوه بر نزاع بر سر ارث، به خاطر گروشنکا نیز با یکدیگر رقابت میکنند
بیوگرافی نویسنده کتاب برادران کارمازوف
داستایفسکی در سال 1843 با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغ التحصیل شد و شغلی در اداره مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان 1844 نیز در آن مشغول بود و با ولخرجی های مختلف نیز ارث پدری اش را به باد فنا داد. در اینجا بود که فیودور به رمان نویسی و نویسندگی روی آورد و نوشتن کتاب های مختلف خود را شروع کرد.
آثار محبوب فیودور داستایفسکی:
- قمارباز
- جوان خام
- همیشه شوهر
- ابله
- بیچارگان
- آزردگان
- جنایات و مکافات
- جن زدگان
- برادران کارمازوف
- یادداشت های زیرزمینی
- شب های سپید
شخصیت های اصلی رمان برادران کارامازوف
فئودور کارامازوف: پدر برادران کارامازوف و مردی شرور و بداخلاق است. او فقط به لذتهای نفسانی و کارهای خودخواهانه علاقه دارد
دیمیتری کارامازوف: پسر اولین ازدواج فئودور و تنها پسری که انتظار دارد وقتی بزرگ شد ارثی داشته باشد.
ایوان کارامازوف: پسر دوم از ازدواج دوم فئودور، شخصیت ایوان توسط عقل و منطق اداره میشود.
آلیوشا کارامازوف : پسرم سوم و برادر تنی ایوان است. عشق به انسانیت بر آلیوشا حکومت میکند. او بسیار صلحجوتر و منفعلتر از برادرانش است.
اسمردیاکوف: این مرد بیچاره محصول یک رابطه جنسی یا تجاوز جنسی بین فئودور و یک زن کم هوش است که معروف به “لیزاوتای بدبو” بود.
گروشنکا او زن زیباروی شهر است که دیمیتری کارامازوف مصمم است او را به دست آورد و با او ازدواج کند. فئودور نیز بی شرمانه او را میخواهد و امیدوار است که محبت او را به خود جلب کند. او یکی از قویترین زنان رمانهای داستایوفسکی است که به طور کلی شامل شخصیتهای زن قوی میشود.
پدر زوسیما: کشیشی که به عنوان یک رهبر معنوی نقش مهمی در شهر دارد. برخی از دهقانان حتی گمان میکنند که او یک قدیس است و معجزات کوچکی دا رد. او استاد آلیوشا در صومعه است.
بخشی از جملات کتاب برادران کارامازوف
- “رمز و راز وجود انسان فقط در زنده ماندن نیست، بلکه در یافتن چیزی برای زندگی کردن است.”
- ” میتوانم خورشید را ببینم، اما حتی اگر نتوانم خورشید را ببینم، میدانم که وجود دارد. و دانستن اینکه خورشید آنجاست، همان زندگی کردن است.”
- ” کودکان را دوست بدارید، زیرا آنها نیز مانند فرشتگان بی گناه هستند. آنها زندگی میکنند تا دلهای ما را نرم و پاک کنند و گویی آمده اند که ما را راهنمایی کنند.”
- «ای انسان، به برتری خود نسبت به حیوانات مغرور مشو، زیرا آنها گناهی ندارند، در حالی که تو با تمام عظمت خود، زمین را هر جا که ظاهر شوی نجس میکنی و ردی ناپسند از خود به جای میگذاری، و این درست است، افسوس. تقریباً برای هر یک از ما!»
- اما عاشق شدن به معنای عشق ورزیدن نیست. یک نفر میتوان عاشق شود و همچنان متنفر بود.»
- ”زندگی بهشت است و همه ما در بهشت هستیم، اما از دیدن آن امتناع میکنیم.”
- «عشق چنان گنجینه گرانبهایی است که میتوان تمام دنیا را با آن خرید و نه تنها گناهان خود، بلکه گناهان دیگران را نیز بازخرید کرد. برو و نترس.»
- ”همه چیز میگذرد، فقط حقیقت باقی میماند.”
- «از آنجایی که انسان نمیتواند بدون معجزه زندگی کند، معجزاتی را که خودش ساخته است برای خود فراهم میکند. او به جادوگری و سحر و جادو ایمان خواهد آورد، اگرچه ممکن است بدعت گذار، ملحد و یاغی باشد.»
ارسال دیدگاه