شش و نیم هفته قبل از مصاحبه، رابینز به بیش از 15 کشور سفر کرد. برخی کشورهایی که او بدان ها سفر کرد عبارت بودند از برزیل، پاناما، اسکاتلند، روسیه، صربستان، استرالیا، فیجی و بسیاری از کشورهای دیگر. او توانست در طول این مدت به ده ها هزار نفر انگیزه بدهد و آن ها را راهنمایی کند.

با وجود سفر به مناطق مختلف جهان، رابینز هنوز هم برای مدیریت 54 کسب و کار خود که دارای سرمایه ای بالغ بر 6 میلیارد دلار فروش سالانه هستند وقت دارد و علاوه بر این؛ وقت خود را به همسر خود، و چهار فرزند و چهار نوه اش نیز اختصاص می دهد؛ توصیه هایی را به افراد مشهور و سیاستمداران سراسر کشور ارائه داده؛ و سمینارهایی را برگزار می کند که میزبان میلیون ها نفر از مردم جهان هستند.

او چگونه توانسته در تمام این کارها موفق باشد؟ او می گوید که سؤال درست چگونه نیست بلکه باید بپرسیم چرا توانسته؟

او می گوید: “من علاقه زیادی به این کارها دارم.” “این گونه کارها به من انرژی زیادی می دهد و از این که بتوانم زندگی مردم را تغییر دهم، چیزهای جدید بسازم و به مردم کمک کنم بسیار خوشحال خواهم شد. این شور و شوق ها سبب می شوند تا با کمال میل انرژی خود را صرف انجام دادن این کارها کنم.

رابینز که به خاطر صدای گیرا و پر جذبه و چهره منحصر به فردش شناخته شده تا کنون پنج کتاب را به رشته ی تحریر در آورده، که چهار مورد از آن ها جزو پرفروش ترین مقالات نیویورک تایمز بوده اند. او کار مشاوره رساندن به افراد مشهور بی شماری نظیر بیل کلینتون، سرنا ویلیامز و پیت بال را بر عهده داشته است. اما آن چه که سبب معروفیتش شده و آن چه که چند سال پیش در مستند نتفلیکس مورد بررسی قرار گرفت، این است که او همواره می گوید من معلم شما نیستم و درست همین چند هفته پیش نیز در یکی از سمینارهایش بدان اشاره نمود.

این سمینارها از جمله سمینار رهاسازی قدرت درونی، ساخت تاریخ از طریق سرنوشت، آکادمی تسلط بر زندگی و ثروت، صدها هزار نفر را با یک هدف مشترک به دور هم جمع نموده و آن هدف چیزی نیست جز: زندگی خود را بهبود ببخشید.

رابینز در دهه گذشته، بخش بزرگی از حرفه ی خود را صرف تلاش برای کمک به مردمی کرده که در بحران مالی 2007-2008 همه چیز خود را از دست دادند.

او گفت: وقتی که با صحنه های پس از بحران مالی مواجه شدم، با خود گفتم که من باید تا جای ممکن به دیگران کمک کنم. اما قبل از آن باید می دانستم که چطور می توانم به افرادی که به کمکم نیاز دارند کمک کنم. چگونه باید آن ها را آموزش دهم؟ چطور می توانم راه را برای آن ها باز کنم؟ چگونه قدرت درونیشان را رها کنم؟”

او به افکار کارشناسان مالی نظیر وارن بافت، کارل ایکان و ری دالیو به منظور یادگیری در مورد چگونگی کمک به مردم رجوع کرد. و سمینارهایی را در خصوص امور مالی شخصی برگزار نمود و کتاب هایی را در این رابطه منتشر کرد.

او می گوید: “من به کاری که انجام دادم افتخار می کنم ، چرا که مطمئنا توانستم زندگی افراد زیادی را از لحاظ مالی تغییر دهم” و اکنون، باید بر روی سلامت و آزادی روح تمرکز کنم. در حال حاضر برخی پیشرفت ها در زمینه سلامت روی داده که اکثر مردم از آن ها بی اطلاع هستند.

علاوه بر این، رابینز یک شرکت تحقیقاتی را در زمینه سلول های بنیادی تحت عنوان Celularity راه اندازی نموده و یک تیم از تکنسین های با استعداد را برای ایجاد یک سیستم هوش مصنوعی منحصر به فرد به خدمت گرفته است و علاوه بر این، کتابی را نیز در این خصوص منتشر کرده است.

 

رابینز می گوید تبدیل شدن به فردی که می خواهید باشید ان هم فقط در یک سال دشوار است و تا زمانی که فداکاری، تمرکز و ابزار درست را در اختیار نداشته باشید امکان پذیر نخواهد بود. اما همیشه باید به یاد داشته باشید که چشم انداز های خود را بر اساس چیزی که می خواهید تنظیم کنید.

او می گوید: “اکثر مردم آن چه را که می توانند در طی یک سال بدان دست یابند بسیار دست بالا می گیرند و پس از آن در می یابند که در یک دهه، یا دو یا سه یا چهار سال می توانند به چنین اهدافی برسند.”

بنابراین بهتر است نقشه ای را که رابینز می گوید دنبال کنید تا بتوانید به تمام چیزهایی که می خواهید دست یابید.

۱-ذهن خود را تغذیه کنید

رابینز که در شمال هالیوود، جایی در کالیفرنیا به دنیا آمده دوران کودکی سخت و به هم ریخته ای داشت. در کریسمس سالی که در دبیرستان تحصیل می کرد، مادر و پدرش را از دست داد و تنها در یک سال به نان آور خانواده تبدیل شد. رابینز به عنوان یک سرایدار مشغول به کار شد و چندین هفته نیز در اتاق لباسشویی اقامت کرد تا بتواند اتاق خودش را تحویل بگیرد.

او می گوید: انچه مرا تغییر داد این بود که متوجه شدم خیلی افسرده هستم. من خیلی غمگین بودم و مدام از همه چیز هراس داشتم و آینده را تاریک می دیدم و درست همین جا بود که متوجه شدم باید ذهنم را پرورش دهم. رابینز می گوید پرورش ذهن می تواند چشم انداز شما را تغییر دهد.

او می گوید: شما باید مدام به ذهنتان چیزهای جدیدی برای تفکر بدهید در غیر اینصورت، از عقیده های قدیمی، اندیشه های منسوخ شده و احساسات رنگ باخته ای که شما را به سطح فعلیتان رسانده اند هیچ سودی نخواهید برد. مرحله 1 فقط امیدوار نباشید که همه چیز به همان شیوه ای که می خواهید انجام شود. باور داشته باشید که شرایط همان طوری خواهد شد که شما می خواهید.

هنگامی كه رابینز برای اولین بار خانه را ترک كرد، جادوی اعتقاد كلود بریستول را مطالعه نمود، و با اینكه او در حال كار كردن بود، ذهنش را تقویت كرد و با همان وضعیت به هم ریخته اش، پیام های مثبتی برای آینده اش می نوشت، كتاب های افراد موفق را مطالعه می کرد و مدام از اطلاعات و پیام هایی استفاده می نمود که برای ذهنش مفید باشند.

او می گوید: “هر روز باید ذهن خود را پرورش دهید.” چرا که پرورش ذهن باعث وسیع تر شدن چشم اندازتان خواهد شد.

۲-بدن خود را تقویت کنید.

تقویت ذهن بسیار مهم است. اما در کنار آن، تقویت بدن نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.

رابینز می گوید: با خود بیندیشید که اگر بخواهید به پیاده روی بروید، اگر وزن بالایی داشته باشید نمی توانید با سرعت پیاده روی کنید پس به یاد داشته باشید که برای داشتن ذهنی سالم ابتدا باید بدنی سالم داشته باشید.

به همین دلیل رابینز همواره به پیاده روی می رود و اگر در خانه نباشد به رودخانه کنار خانه اش رفته و یا در برف پیاده روی می کند.

او می گوید: من این کار را به این دلیل که سرگرم کننده است انجام نمی دهم. بلکه این کار را انجام می دهم تا بدن ورزیده ای برای مقابله با مشکلات داشته باشم.

تغییر شخصیت فیزیکی تان می تواند باعث تغییرات ذهنی و روحی مناسب در شما شود.

او می گوید: اگر بدن خود را رها کنید تن پرور می شوید و از همه چیز هراس خواهید داشت همین امر باعث می شود که، افسرده شوید. اما اگر می خواهید که واقعا به هدفتان دست یابید باید هم بر روی بدن و هم بر روی ذهنتان تمرکز کنید تا در هر دو جهت پیشرفت داشته باشید.

۳-یک الگو و سرمشق برای خود بیابید

رابینز می گوید: اگر می خواهید بهترین سال زندگی خود را تجربه کنید، باید برای خود یک الگوی بزرگ انتخاب کنید تا بتوانید به نتایجی که می خواهید دست یابید.

رابینز به یاد می اورد که پدر و مادرش مدام در روز شکرگذاری به خاطر نداشتن پول کافی برای تهیه غذا ناراحت بودند.

او به یاد می اورد که با این که کودکی بیش نبود اما به خودش قول داد تا هرگز این استرس را در بزرگسالی تجربه نکند و برای داشتن چیزهای لازم در زندگی اش دست از تلاش بر ندارد.

رابینز می گوید: برای کسب نتایج بهتر سعی کنید کسی را الگوی خود قرار داده و از او پیروی کنید. سوالی که پیش می اید این است که الگوی رابینز چه کسی بود؟ رابینز سر جان تمپلتون را که بزرگترین سهامدار قرن بیستم بود به عنوان الگوی خود در زندگی حرفه ایش انتخاب کرد.

او می گوید با مطالعه ی بیوگرافی این مرد دریافتم که او زندگی خود را درست از جایی که من در آن قرار دارم آغاز کرد و توانست ملیاردر شود. پس با خود گفتم چرا من نتوانم؟

۴-اقدام بزرگی انجام دهید.

این گام یک گام ساده است: بهتر است یک گام بزرگ به جلو بردارید چیزی مانند ساخت وب سایت برای شرکتتان. برای تبدیل شدن به یک سرمایه گذار بزرگ با همسر خود همانند یک مشاور صحبت کنید. و یا برای تعطیلات خود از قبل برنامه ریزی کنید.

اما، رابینز می گوید، در عین حال باید بتوانید در این راه انعطاف پذیر باشد و در صورت لزوم مسیر و برنامه هایتان را تغییر دهید. برای نشان دادن اهمیت این نکته، رابینز اغلب از یک مثال استفاده می کند. بیایید این گونه فکر کنیم که هدف شما تماشای غروب خورشید و یا شروع دوباره کار با طلوع آن از جانب شرق است.

 

۵-برون گرا باشید و از غوغای درون خود بیرون بیایید

به جای تمرکز 100 درصد بر اهداف خود و دستیابی به آنچه می خواهید ، شما باید راهی را در پیش بگیرید که در آن بتوانید به دیگران نیز کمک کرده و کارشان را ارج بنهید.

رابینز می گوید: همان طور که همه ی ما انسان ها ذاتا می دانیم ، روح زندگی بخشش است و این چیزی است که ما را زنده نگاه می دارد. رابینز به عنوان یک جوان 21 ساله برای خدمت در زندان های کالیفرنیا داوطلب شد.

در انجا او با مردی که به قتل محکوم شده بود دوست شد و تلاش نمود تا از لحاظ عاطفی به آن مرد کمک کند. رابینز می گوید که با کمک به دیگران مشکلات شما نیز یکی یکی برطرف می شود و در واقع به دو هدف اصلی دست خواهید یافت.

اول اینکه، مشکلات شما به شدت کاهش می یابد.

و دوم اینکه زندگی شما معنای بیشتری خواهد داشت.

رابینز می گوید زندگی در مورد من نیست؛ زندگی در مورد ما ست، بنابراین، من نباید فقط به فکر رشد خودم باشم بلکه باید به رشد دیگران نیز کمک کنم.

۶-شک و تردیدهای خود را در اغوش بگیرید

یکی از مهم ترین کارهایی که می تواند سال 1398 را به یکی از بهترین سال های زندگیتان تبدیل کند این است که، عدم اطمینان خود را در آغوش بگیرید. رابینز می گوید این کار ساده است. من به مردم می گویم: کیفیت زندگی شما به طور مستقیم به میزان شک و تردیدهایی که می توانید با آن ها زندگی کنید مرتبط است زیرا اگر بخواهید هر لحظه در مورد همه چیز مطمئن باشید، نمی توانید کار جدیدی انجام دهید و لذا هرگز پیشرفت نخواهید کرد.

در اینجا رابینز این سوال را مطرح می کند که آیا تا به حال به اسکی رفته اید؟

حتما تعجب کرده اید که چرا او این سوال را مطرح می کند و ربط آن به موضوع بحث ما چیست.

رابینز می گوید اکثر افرادی که اسکی یا اسنوبرد آموخته اند همیشه در همان سطح ابتدایی و متوسط باقی خواهند ماند.

او می گوید آنها هرگز از سطح خاصی بالاتر نمی روند و دلیلش هم این است که همواره تنها کارهایی را که برایشان راحت است انجام می دهند. اما اگر آنها در سرازیری باشند و به طور ناگهانی یک شیب تند و تیز ببینند آن وقت چه اتفاقی می افتد؟ در بسیاری از موارد، آن ها فرا می گیرند که چگونه خود را از موقعیت نجات داده و سر و صورتشان را زخمی نکنند. و در واقع می توانند با آن چه که از آن می ترسیدند مواجه شوند.

رابینز می گوید که اکثر مردم وقتی که با شک و تردید مواجه می شوند سعی می کنند به کل موضوع را فراموش کنند. اما اگر بتوانید خود را مجبور به انتخاب یکی از گزینه ها کنید، آن وقت است که در زندگیتان یک گام جلوتر رفته اید.

سوالی که پیش می آید این است که چرا انسان در برخورد با شک و تردیدهایش معمولا به خوبی وارد عمل نمی شود. پاسخ ماهیت ذهن است، مغز ما برای ارزیابی و مبارزه با خطر طراحی شده و در صورت لزوم حالت مبارزه یا فرار به خود می گیرد. اما ما فقط از ذهن تشکیل نشده ایم. ما روح داریم. قلب داریم. جسم داریم و می توانیم از همه ی آن ها برای غلبه بر تردیدهایمان استفاده نماییم. اگر هیچ چیز مبهمی در زندگی وجود نداشت ، زندگی واقعا ارزش زندگی کردن را نداشت

رابینز در ادامه ی سخنانش می گوید همه ی ما می خواهیم از همه چیز مطمئن باشیم. اما اگر زندگی شما مملو از چیزهای اطمینان بخش باشند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ من به شما می گویم که قطعا از چنین شرایطی خسته خواهید شد و به دنبال تنوع خواهید بود.

منبع:آلامتو