چکیده ای درباره رمان الیور تویست
درباره رمان الیور توئیست
هدف چارلز دیکنز از نوشتن رمان الیور توئیست
چارلز دیکنز به خوبی از فقر لندن آگاه بود، زیرا پس از فرستادن پدرش به زندان بدهکاران، خودش یک کارگر کودک بود. قدردانی او از سختی های متحمل شده توسط شهروندان فقیر تا پایان عمر با او ماند و در نوشته ها و رمان های روزنامه نگاری او مشهود بود.
دیکنز نوشتن الیور توئیست را پس از تصویب قانون بینوایان در سال 1834 آغاز کرد که پرداخت های دولت به فقرای توانمند را متوقف می کرد مگر اینکه وارد کارگاه ها شوند. بنابراین، الیور توئیست وسیلهای برای انتقاد اجتماعی شد که مستقیماً معضل فقر در لندن قرن نوزدهم را هدف قرار داد.
محبوبیت زیاد رمان الیور توئیست
الیور توئیست زمانی که برای اولین بار منتشر شد بسیار محبوب بود، تا حدی به دلیل موضوع رسوایی آن. این فیلم جنایت و قتل را بدون هیچ مانعی به تصویر میکشید و باعث شد که در لندن ویکتوریایی به عنوان «رمان نیوگیت» (به نام زندان نیوگیت در لندن) طبقهبندی شود.در حالی که منتقدان اغلب چنین رمان هایی را به عنوان غیراخلاقی محکوم می کردند، عموم مردم معمولاً از آنها لذت می بردند. از آنجایی که این رمان به صورت سریالی نیز منتشر شد، انتظار برای قسمت بعدی (و پرشورهای آن) نیز احتمالاً به محبوبیت آن کمک کرده است.
تا به امروز، الیور توئیست به دلیل تفسیر اجتماعی تاریخی و خط داستانی هیجان انگیزش مورد علاقه بسیاری است. چندین بار برای فیلم اقتباس شده است، از جمله در سال 1948 (به کارگردانی دیوید لین) و 2005 (به کارگردانی رومن پولانسکی).
شخصیتهای اصلی رمان الیور توئیست
- الیور توئیست – یک پسر یتیم بسیار ساده که هنوز به اقتضای سنش با اجتماع بیرحم و زمانه آشنا نشدهاست.
- فاگین – یک یهودی که بچههای یتیم خیابانی را به جیببری و دزدی وامیدارد.
- بیل سایکس – یک دزد بیرحم و در نهایت قاتل نانسی.
- چارلی بیتز – یکی از پسران یتیم باند فاگین.
- نانسی – دوست دختر بیل سایکس. وی یک دختر یتیم بوده که توسط فاگین پرورش یافته و به دزدی وادار شدهاست. اما میخواهد زندگی پاک و دور از گناهی را شروع کند.
- آقای براونلا – نجاتدهنده الیور و یک مرد نیکوکار.
خلاصه رمان الیور توئیست
یک شب، الیور پس از سرو غذای خود، درخواست کمک دوم میکند.این غیرقابل قبول است و الیور برای کار به عنوان یک کارآموز به یک کارفرما فرستاده می شود. در نهایت، پس از تحمل بدرفتاری های مکرر، الیور فرار می کند و به لندن می رود. او به زودی خود را در حضور طفره زن متفکر می بیند که به او می گوید با تعدادی پسر دیگر در خانه یک «آقای پیر» (به نام فاگین) بماند.الیور متوجه می شود که این پسرها جیب بران آموزش دیده هستند. در یک گردش، الیور شاهد است که پسرها دستمالی را از آقای براونلو، مردی مسن می گیرند، که باعث می شود الیور از ترس و سردرگمی فرار کند.مرد مسن رفتار الیور را با گناه اشتباه می گیرد و او را دستگیر می کند. با این حال، آقای براونلو پس از کسب اطلاعات بیشتر در مورد الیور، متوجه اشتباه او می شود و پیشنهاد می کند که از او در خانه اش مراقبت کند…
ارسال دیدگاه