حکایت یکی متفق بود بر منکری

دوشنبه 7 فروردین 1402 شعر
Capture 250

حکایت یکی متفق بود بر منکری از باب نهم توبه و راه صواب کتاب بوستان سعدی می باشد.

یکی متفق بود بر منکری/گذر کرد بر وی نکو محضری

نشست از خجالت عرق کرده روی/که آیا! خجل گشتم از شیخ کوی!

شنید این سخن پیر روشن روان/بر او بر بشورید و گفت ای جوان

نیاید همی شرمت از خویشتن/که حق حاضر و شرم داری ز من؟

نیاسایی از جانب هیچ کس/برو جانب حق نگه دار و بس

چنان شرم دار از خداوند خویش/که شرمت ز بیگانگان است و خویش

Capture 251

حکایت زلیخا با یوسف (ع)

Capture 245

حکایت یکی مال مردم به تلبیس خورد

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا