حکایت مردان روشن ضمیر از باب ششم کتاب بوستان سعدی می باشد.
یکی را ز مردان روشن ضمیر/امیر ختن داد طاقی حریر
ز شادی چو گلبرگ خندان شکفت/نپوشید و دستش ببوسید و گفت:
چه خوب است تشریف میر ختن/وز او خوب تر خرقهٔ خویشتن
گر آزادهای بر زمین خسب و بس/مکن بهر قالی زمین بوس کس
ارسال دیدگاه