حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت

دوشنبه 14 آذر 1401 شعر

حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت از باب چهارم کتاب بوستان است ، سعدی در این حکایت درباره جوانی خردمند روایت کرده است.

جوانی خردمند پاکیزه بوم/ز دریا بر آمد به دربند روم

در او فضل دیدند و فقر و تمیز/نهادند رختش به جایی عزیز

سر صالحان گفت روزی به مرد/که خاشاک مسجد بیفشان و گرد

همان کاین سخن مرد رهرو شنید/برون رفت و بازش کس آنجا ندید

بر آن حمل کردند یاران و پیر/که پروای خدمت نبودش فقیر

دگر روز خادم گرفتش به راه/که ناخوب کردی به رأی تباه

ندانستی ای کودک خودپسند/که مردان ز خدمت به جایی رسند

گرستن گرفت از سر صدق و سوز/که ای یار جان پرور دلفروز

نه گرد اندر آن بقعه دیدم نه خاک/من آلوده بودم در آن جای پاک

گرفتم قدم لاجرم باز پس/که پاکیزه به مسجد از خاک و خس

طریقت جز این نیست درویش را/که افکنده دارد تن خویش را

بلندیت باید تواضع گزین/که آن بام را نیست سلم جز این

حکایت بایزید بسطامی

حکایت در این معنی از باب چهارم بوستان

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا