حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی

یکشنبه 23 بهمن 1401 شعر
Capture 175

حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی از باب هفتم کتاب بوستان  سعدی می باشد.

یکی خوب خلق خلق پوش بود/که در مصر یک چند خاموش بود

خردمند مردم ز نزدیک و دور/به گردش چو پروانه جویان نور

تفکر شبی با دل خویش کرد/که پوشیده زیر زبان است مرد

اگر همچنین سر به خود در برم/چه دانند مردم که دانشورم؟

سخن گفت و دشمن بدانست و دوست/که در مصر نادان تر از وی هم اوست

حضورش پریشان شد و کار زشت/سفر کرد و بر طاق مسجد نبشت

در آیینه گر خویشتن دیدمی/به بی دانشی پرده ندریدمی

چنین زشت از آن پرده برداشتم/که خود را نکو روی پنداشتم

کم آواز را باشد آوازه تیز/چو گفتی و رونق نماندت گریز

تو را خامشی ای خداوند هوش/وقار است و، نا اهل را پرده پوش

اگر عالمی هیبت خود مبر /وگر جاهلی پردهٔ خود مدر

ضمیر دل خویش منمای زود/که هر گه که خواهی توانی نمود

ولیکن چو پیدا شود راز مرد/به کوشش نشاید نهان باز کرد

قلم سر سلطان چه نیکو نهفت/که تا کارد بر سر نبودش نگفت

بهایم خموشند و گویا بشر/زبان بسته بهتر که گویا به شر

چو مردم سخن گفت باید به هوش/وگر نه شدن چون بهایم خموش

به نطق است و عقل آدمی‌زاده فاش/چو طوطی سخنگوی نادان مباش

به نطق آدمی بهتر است از دواب/دواب از تو به گر نگویی صواب

Capture 179

گفتار اندر فضیلت خاموشی

Capture 176

حکایت سلطان تکش و حفظ اسرار

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا