حکایت از جوانی نی زن

یکشنبه 6 آذر 1401 شعر
Capture 58

حکایت از جوانی نی زن از باب سوم کتاب بوستان است که سعدی در این حکایت درباره جوانی نی زن روایت کرده است.

شکر لب جوانی نی آموختی/که دلها در آتش چو نی سوختی

پدر بارها بانگ بر وی زدی/به تندی و آتش در آن نی زدی

شبی بر ادای پسر گوش کرد/سماعش پریشان و مدهوش کرد

همی گفت و بر چهره افکنده خوی/که آتش به من در زد این بار نی

ندانی که شوریده حالان مست/چرا بر فشانند در رقص دست؟

گشاید دری بر دل از واردات/فشاند سر دست بر کاینات

حلالش بود رقص بر یاد دوست/که هر آستینیش جانی در اوست

گرفتم که مردانه‌ای در شنا/برهنه توانی زدن دست و پا

بکن خرقه نام و ناموس و زرق/که عاجز بود مرد با جامه غرق

تعلق حجاب است و بی حاصلی/چو پیوندها بگسلی واصلی

Capture 62

حکایت پروانه و صدق محبت او

Capture 57

گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن

×

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتخاب استان برای وضعیت آب‌و‌هوا