حماسه گیلگمش
مهمترین و مشهورترین نمونه ادبیات سومری، حماسه گیلگمش است. گیلگمش احتمالاً یک پادشاه واقعی سومری بود که بر شهر اوروک حکومت می کرد، اما این داستان داستان قهرمانی حماسی را در امتداد خطوط هرکول از اساطیر یونان بیان می کند.
حماسهٔ گیلگَمِششعری حماسی است که در بینالنهرین باستان شکل گرفت. تاریخ ادبی گیلگمش با پنج شعر سومری دربارهٔ بیلگمس (سومری «گیلگمش»)، پادشاه اوروک آغاز میشود
تاریخچه حماسه گیلگمش
به عقیده اندرو جرج، از یک صد سال پیش که نخستین ترجمههای مدرن حماسه گیلگمش منتشر شد، در جایگاه یکی از آثار اصلی ادبیات جهان قرار گرفت. این حماسه، بارها در قالب نمایش، رمان و اپرا اقتباس و حداقل به شانزده زبان ترجمه شدهاست. ی
کی از موضوعات اصلی در این حماسه، «ترس از مرگ» است. دو موضوع جهانشمول دیگر در آن، «راه خردمندی» و وضع بشر هستند. علاوه بر این، وظایف شایسته شاهان، وظیفه نسبیت به خانواده، تمدن و بربریت، دوستی و قهرمان واقعی بودن را شامل میشود.
در این میان، داستانهای سنتی «طوفان» و جهان مردگان نیز به آن پیوستهاست. مجموع این موضوعات گیلگمش را به قهرمان فرهنگ تبدیل کردهاست.
نویسنده کی بود؟
حماسه «گیلگمش» را اولین موفقیتِ ادبیِ نوع بشر نامیدهاند که تاریخِ نگاشته شدن آن به هزارهی دومِ پیش از میلاد مسیح برمیگردد. نویسندهٔ اصلی این اثر، ناشناخته است و ن.ک.ساندرز، متن آن را از زبانهای باستانی به انگلیسی ترجمه کرده است
این داستان برای اولین بار توسط یک کاتب بابلی در حدود 2000 سال قبل از میلاد ثبت شد، اما خود داستان از مردم و اسطوره های سومری می گوید. احتمالاً داستان خیلی زودتر ساخته شده است و نویسنده فقط نسخه خود را از آن می گوید.
خلاصه داستان حماسه گیلگمش
در مورد گیلگمش چند روایت و شعر متفاوت وجود دارد. در اینجا مروری بر طرح اصلی داستان ها است:
داستان در مورد قوی ترین و قدرتمندترین مرد جهان، پادشاه گیلگمش اوروک شروع می شود. گیلگمش بخشی خداست، بخشی انسان. او می توانست هر دشمنی را در نبرد شکست دهد و حتی کوه ها را بلند کند.
پس از مدتی گیلگمش حوصله اش سر می رود و شروع به بدرفتاری با مردم اوروک می کند. خدایان این را می بینند و تصمیم می گیرند که گیلگمش به چالش نیاز دارد. آنها برای او یک رقیب در یک مرد وحشی به نام انکیدو می فرستند. انکیدو و گیلگمش نبرد می کنند، اما هیچ کدام نمی توانند دیگری را شکست دهند. در نهایت آنها از دعوا دست می کشند و متوجه می شوند که به یکدیگر احترام می گذارند. آنها بهترین دوستان می شوند.
گیلگمش و انکیدو تصمیم می گیرند با هم به ماجراجویی بروند. آنها به امید نبرد با هیولای ترسناک هومبابا به جنگل سدر سفر می کنند. آنها ابتدا هومبابا را ندیدند، اما وقتی شروع به بریدن درختان سرو کردند، هومبابا ظاهر شد. گیلگمش بادهای بزرگ را برای به دام انداختن هومبابا احضار کرد و سپس او را کشت. سپس تعدادی از درختان سرو را قطع کردند و کنده های با ارزش را به اوروک آوردند.
در ادامه داستان، این دو قهرمان هیولای دیگری به نام گاو نر بهشت را می کشند. با این حال، خدایان عصبانی می شوند و تصمیم می گیرند که یکی از آنها باید بمیرد. آنها انکیدو را انتخاب می کنند و به زودی انکیدو می میرد.
پس از مرگ انکیدو، گیلگمش بسیار غمگین است. او همچنین نگران مرگ روزی خود است و تصمیم می گیرد به دنبال راز زندگی ابدی بگردد. او به تعدادی ماجراجویی می رود. او با اوتناپیشتیم که قبلاً جهان را از یک سیل بزرگ نجات داده بود ملاقات می کند. گیلگمش در نهایت میآموزد که هیچ انسانی نمیتواند از مرگ بگریزد.
این کتاب برگردانِ شعری حماسی است که به گفتهٔ احمد شاملو، گذارِ قهرمانِ داستان را از خرافاتِ مطلق به واقعیاتِ نسبیتر روایت میکند. گیلگمش، قهرمان اصلی داستان، ماجراجویانه به پایان دنیا سفر میکند و در پی یافتن اسرار جاودانگی است. انکیدو هم، که ابتدا دشمنِ گیلگمش و بعدها دوستِ او شد
نخستین دورهٔ زندگی انسان را یادآوری میکند که میانِ جانورانِ دیگر در طبیعت زندگی میکرده و بعدها، رویآوردن او به زندگی شهری، نشانگر کوچ انسانها از قبیلهنشینی به واحدهای شهری است. کاملترین متن موجود از «حماسهٔ گیلگمش»، به زبانهای کهنِ تمدنهای باستان و روی الواحی از خشت پخته نگاشته شده که در ویرانههای معبد نَبو در نینوا بهدست آمده است. ۱۲ لوح، تمامِ حماسهی گیلگمش را در خود جای داده است.
حقایق جالب درباره حماسه گیلگمش
-این به زبان اکدی، زبان بابلی ها در زمان ضبط آن نوشته شده است.
-این داستان اولین بار توسط باستان شناس جورج اسمیت در سال 1872 ترجمه شد.
-از کتابخانه معروف آشوری در شهر باستانی نینوا، لوح های زیادی که داستان گیلگمش را روایت می کند، به دست آمده است.
-مادر گیلگمش الهه نینسون بود. گفته می شود که او زیبایی خود را از خدای خورشید شماش و شجاعت خود را از خدای طوفان عادد گرفته است.
ارسال دیدگاه